با مرور اين جدول درمى‏يابيم که ترتيب رسمى قرآن با ترتيب آيده‏آل (و دقيق آن برحسب حجم سوره‏ها) بسيار متفاوتند. فقط شش سوره در جاى خود قرار گرفته‏اند: آل‏عمران (3)؛ يوسف (12)؛ انبياء (21)؛ ذاريات (51)؛ عبس (80) و انشقاق (84). اين امر آدمى را به تعجب و پرسش وامى‏دارد که با آنکه اجراى کامل و دقيق اين قاعده ممکن بوده، به‏راستى چرا نظام دقيق سوره‏ها بر اساس حجم يا طولشان به‏طور کامل رعايت نشده است؟

منشأ برخى بى‏دقتى‏ها از اينجاست که بسيارى از سوره‏ها را احتمالاً کاتبان مختلف بر روى صحيفه‏هاى نايکسان و با خطوط متفاوت نگاشته‏اند و همين امر اندازة دقيق و واقعى سوره‏ها را برهم مى‏زد. اما در مواردى که اين قاعده به شکل فاحشى رعايت نشده است، نمى‏توان به اين تفسير و تعليل استناد کرد. مثلاً ما واقعاً درنمى‏يابيم چرا سوره‏هاى رعد (13)، ابراهيم (14) و حجر (15) که 3 يا 5/3 صفحه بيشتر نيستند در ميان سوره‏هايى قرار گرفته‏اند که طول هر يک دست‏کم 7 صفحه است؛ يا نمى‏توانيم توضيح دهيم که چرا سورة انفال (با 5 صفحه) پيش از سورة توبه (با 10 صفحه) قرار گرفته و سورة سجده (با 5/1 صفحه) پيش از سورة احزاب (با 3/5 صفحه) واقع شده است؟ از سوى ديگر دشوار مى‏توان پذيرفت که مصحف حفصه فاقد صفحاتى يکسان بوده باشد. تنها اين احتمال باقى مى‏ماند که بگوييم ترتيب کنونى سور ناشى از وضعيت ناآمادة متن قرآن در صحيفه‏هاى حفصه باز مى‏گردد که زيد ـ خواه به دلايل شخصى يا به سبب پذيرش قوانين روزگار خود ـ جرأت تغيير آن يا دست‏کم اصلاح اساسى آن را نداشته است. دور نيست که بپنداريم او دربند اسباب و قيود مختلف بوده است. همچنين مى‏توان گفت انگيزة انتخاب اين روش غريب، ترس از انجام کامل کار تدوين قرآن بوده است، تا مگر کمال هرچه بيشتر آن سبب چشم‏زدن نيروهاى شرور و پنهان نشود. اين تصور خرافى همواره در ميان تمام اقوام بدوى رواج داشته است.

اختلاف ترتيب کنونى سوره‏ها با ترتيب ايده‏آل بر اساس طول، تنها در دو جا به‏گونه‏اى رضايت‏بخش قابل فهم است. يکى که بزرگ‏ترين و مهم‏ترين اختلاف موجود در مصحف رسمى نيز به‏شمار مى‏آيد، عبارت است از قرار گرفتن سورة فاتحه تنها با پنج سطر طول، درست پيش از بلندترين سورة قرآن يعنى بقره. اختلاف کم‏اهميت ديگر آن است که کوچک‏ترين سورة قرآن ـ کوثر تنها با يک سطر طول ـ در انتهاى قرآن قرار نگرفته است. قرآن به سوره‏هاى فلق و ناس ختم مى‏شود که هريک دو سطرند. محتواى اين دو سوره همانند سورة نخست قرآن دعايى است و همين امر آدمى را به اين گمان وامى‏دارد که اين دو عمداً در انتهاى قرآن قرار گرفته‏اند. حتى اگر مدوّن متن دربندِ هيچ عقيدة خرافى يا دينى نبوده باشد، اين عمل او چندان تعجب‏انگيز نيست، چه مناسب است کتاب مقدس چون قرآن با دعاى حمد و سپاس آغاز شود و با دعاهاى حفظ و سلامت پايان پذيرد. پيشتر درباب تعلق اين دو سوره به متن قرآن يا عدم آن به تفصيل بحث کرديم.[76]

نمى‏توان به قطع و يقين گفت که نسبت به تعداد سوره‏هاى قرآن در مصحف عثمان تمايل خاصى وجود داشته است. اين نکته عيناً در باب تعداد سوره‏ها در مصاحف ابن‏مسعود و أبىّ نيز صادق است. لذا بهتر است اين تعداد خاص سوره‏ها را صرفاً تصادفى بدانيم.

فهرست منابع‏
ـ ابن‏اثير، عزّالدين ابوالحسن على، الکامل فى التاريخ=Chronicon ، تحقيقِ C[arl]. J[uhans]. Tornberg، 14 جلد، لايدن، 1851 ـ 1871.

ـ ابن‏اثير، عزّالدين ابوالحسن على، أُسدالغابة [فى معرفة الصحابة، قاهره، 1280 ـ 1286 (م)].

ـ ابن‏تغرى‏بَردى > ابوالمحاسن بن تغرى‏بَردى.

ـ ابن‏حجر، ابوالفضل محمد بن على، الاصابة فى تمييز الصحابة [کلکته، 1856 ـ 1893 (م)].

ـ ابن‏خلدون، المقدمة، بيروت، 1886.

ـ ابن‏خلدون، تاريخ، بولاق، 1284 ق. [در متن گاه اين اثر چاپ قاهره خوانده شده است.]

ـ ابن‏سعد، محمد، طبقات، تحقيقِ Sachau و ديگران [با همکارى بروکلمان، هوروويتس، ليپرت، مايسنر، ميتْوُخ، شوالى، و سترستئن، 8 جلد، لايدن، 1904 ـ 1917، ج 9، فهرست‏ها، 1921م. (م)].

ـ ابن‏عطية، عبدالحق بن ابى‏بکر بن عبدالملک المحاربى المغربى، مقدمة لکتاب الجامع المحرر الصحيح الوجيز فى تفسير القرآن العزيز، مخطوط Sprenger 408 ، برگ 1 ـ 92الف.

ـ ابن‏قتيبة، ابوعبدالله محمد بن مسلم الدينورى، کتاب المعارف=Handbuch der Geschichte، تحقيقِ Wüstenfeld، گوتينگن، 1850 (تجديد چاپ در مصر).

ـ ابن‏نديم، الفهرست، تحقيقِ G. Flügel [لايپزيک، 1871 ـ 1872].

ـ ابن‏هشام، سيره، تحقيقِ Wüstenfeld، 2 جلد، گوتينگن، 1856 ـ 1860م. [براى ترجمة آلمانى

ـ ابواسحاق شيرازى، التنبيه (= Jus Shafiiticum)، تحقيقِ A.W.T. Juynboll، لايدن، 1879.

ـ ابوتمّام، ديوان الحماسة [از اين اثر چاپ‏هاى متعددى در دست است، اما به‏درستى معلوم نيست مؤلفان کدام چاپ را مورد نظر داشته‏اند. سه چاپ قديمى که محتملاً يکى از آنها مورد ارجاع نُلْدکه و شوالى بوده اين‏هايند: تحقيقِ فرايتاگ، بن، 1244 ـ 1264ق/ 1828 ـ 1847م، دو جلد؛ تصحيحِ کبيرالدين احمد و غلام ربانى، کلکته، چاپ سنگى، يک جلد، 1273ق/ 1856م؛ قاهره، مطبعة بولاق، 1286 ـ 1292ق/ 1869 ـ 1875م. (م)].

ـ ابوالفداء، [عمادالدين اسماعيل بن على‏]، تحقيقِ Reiske [هرچند يوهان ياکوب رايسکهJohann Jakob Reiske آلمانى در سال‏هاى 1770 و 1771 ترجمه‏اى لاتينى از تقويم البلدان، مشهورترين کتابِ ابوالفداء را در مجله‏اى در هامبورگ منتشر کرده، اما به نظر مى‏رسد، مراد مؤلفان اثر ديگر وى، يعنى المختصر فى اخبار البشر است که بعدها در 4 جلد انتشار يافته است: المختصر فى اخبار البشر: تاريخ ابوالفداء، 4 جلد در دو مجلد، بيروت، دارالمعرفة، بى‏تا. به گفتة هميلتون گيب (مقالة «ابوالفداء» در دايرةالمعارف اسلام، لايدن، ويرايش دوم، ج 1، ص 119)، اين اثرِ ابوالفداء در تاريخ شرق‏شناسى قرون هجدهم و نوزدهم منبعى بسيار مهم به‏شمار مى‏آمده است. بروکلمان هم (مقالة «ابوالفداء» در دايرةالمعارف اسلام، لايدن، ويرايش اول، ج 1، ص 85 ـ 86) به‏تفصيل نام تمام آثار کهن فرنگى را برمى‏شمارد که به‏نحوى ترجمه، تصحيح يا تلخيصى از اين کتاب‏اند؛ آثارى از رايسْکِه (لايپزيک، 1754؛ کپنهاگ، 1789 ـ 1794)، گاگْنير (آکسفورد، 1722،)، امبرايت (گوتينگن، 1816)، فلايشِر (لايپزيک، 1831)، نوئل دس‏وِرگر (پاريس، 1837) و ويليام ميور (لندن، بى‏تا). بر اين اساس مشخصات کامل کارهاى رايسکه در باب المختصر که در قرن هجدهم فراهم آمده از اين قرار است:

Abulfedae annales moslemici lat. ex arab., fecit J.J. Reiske (up to the year 406 = 1015-1016), Leipzig, 1745, 1778.

Abulfedae Annales Moslemici arab. et lat. op. stud. J.J. Reiskii, ed. J.G. Chr. Adler, Copenhagen, 1789 – 1794.(م) . (.[

ـ ابوالفرج اصفهانى، کتاب الاغانى، بولاق [20 جلد، 1285ق/ 1868 ـ 1869م. (م)].

ـ ابوالمحاسن بن تغرى‏بردى، تحقيقِ Juynboll، و تحقيق Popper. [جمال‏الدين ابوالمحاسن يوسف بن تغرى‏بردى اتابکى (813 ـ 879 ق) آثار زيادى از خود به‏جا گذاشته است. تنها کتاب وى که تا زمان تأليف تاريخ قرآن نُلدکه ـ شوالى در اروپا انتشار يافته بوده، و در اينجا مراد مؤلفان مى‏تواند باشد، النجوم الزاهرة فى ملوک مصر و القاهرة است. ينبُل و ماتْس قسمت‏هايى از اين کتاب را با عنوان تاريخ ابوالمحاسن ابن‏تغرى‏بردى (از سال 20 تا 365 ق) در دو جلد (لايدن، 1885 ـ 1861) منتشر کردند و بخش‏هايى ديگر (از سال 366 تا 566 و از سال 746 تا 872 ق) را پاپِر در برکلى (1909 ـ 1929) انتشار داد. بعدها اين کتاب به صورت کامل در 16 جلد از سوى وزارة الثقافة و الارشاد القومى (قاهره) در ميانه سال‏هاى 1346 ـ 1392 ق/ 1929 ـ 1972 م چاپ شد. (م)]

ـ الاتقان > سيوطى.

ـ احمد بن حنبل، المُسند، 6 جلد، قاهره، 1896.

ـ الاغانى > ابوالفرج اصفهانى.

ـ امرى‏ء القيس، تحقيقِ Ahlwardt [احتمالاً مراد مؤلفان چاپ آلوارت از ديوان شش شاعر کهن عرب
Six The Diwans of the Ancient Arabic Poets است که وى در سال 1870 در لندن به چاپ رسانيد و در آن، علاوه بر ديوان امرى‏ءالقيس به روايت سکرى، چند قطعة تازه را افزود (م)].

ـ أُسدالغابة > ابن‏اثير.

ـ اوس بن حَجَر [ظاهراً مراد مؤلّفان چاپى از ديوان اوس بن حجر است که گاير (R. Geyer) در سال 1892 ميلادى در وين به چاپ رسانيد. چاپ کامل‏تر اين اثر را با عنوان ديوان اوس بن حجر، محمد يوسف نجم در سال 1960م در بيروت (دار صادر) منتشر کرده است. براى مشخصات کامل کتاب‏شناختى چاپ گايرGeyer, R.< (م)].

ـ بُخارى، ابوعبدالله محمد بن اسماعيل، الصحيح او الجامع الصحيح، 10 جلد، قاهره، 1303.

ـ بِرگِوى (برگيلى)، تقى‏الدين محمد بن پيرعلى. مخطوطِ. .Göttingen Asch [نُلدکه و شوالى به اشتباه وى را متوفاى سال 970 هجرى مى‏خوانند. نام صحيح وى بِرگِوى (منسوب به شهر بِرگى)، و سال تولد و وفاتش 929 (يا 926) تا 981 هجرى است. اغلب فهرست‏نويسان چون عمررضا کحاله و اسماعيل باشا بغدادى شهرتش را بِرکَوى ضبط کرده‏اند. وى نحوى، محدث، مفسّر و فقيه صوفى حنفى است که در باليکَسير ترکيه زاده شد، بيشتر ايام تحصيلش را در استانبول گذراند و در شهر بِرگى وفات يافت. از او قريب 60 کتاب در حوزه‏هاى مختلف علوم اسلامى در دست است (نک. اسماعيل باشا بغدادى، هدية العارفين، بيروت، 1955، ج 2، ص 252؛ دانشنامة جهان اسلام، ج 3، ص 186 ـ 187). به درستى معلوم نيست که نُلدکه و شوالى به کدام يک از آثار وى ارجاع مى‏دهند. عنوانى که ايشان نام مى‏برند [Katechismus] اشاره به نامى کلى چون «اعتقادنامة برگوى» است. تنها اثرى که ممکن است اين ويژگى را داشته باشد، کتابى با عنوان آداب البرکوى است که بسيارى از عالمان تُرک هم بر آن شروحى نوشته‏اند (عمررضا کحاله، معجم المؤلفين، ج 9، ص 123 ـ 124). دست آخر بايد گفت، صرف نظر از مراد و منظور واقعى مؤلفان، هيچ‏يک از آثار برگوى در بحث حاضر ارزش استناد و ارجاع نداشته است. (م)]

ـ بغدادى، عبدالقاهر بن طاهر، الناسخ و المنسوخ (مخطوطِ Petermann I 555).

ـ بلاذرى، احمد بن يحيى، فتوح البلدان، تحقيقِ M.J. de Goeje، لايدن، 1866.

ـ تبريزى، ولى‏الدين محمد بن عبدالله، مشکاة المصابيح، ترجمة انگليسى از A.N. Matthews، کلکته، 1809 ـ 1810 [ترجمة ديگر از J. Robson، 4 جلد، لاهور، 1963 ـ 1965م؛ چاپ جديد: الخطيب العمرى (التبريزى)، محمد بن عبدالله، مشکاة المصابيح، تحقيقِ محمد ناصر الالبانى، 2 جلد، بيروت، المکتب الاسلامى، 1405ق. (م)].

ـ ترمذى، ابوعيسى محمد بن عيسى، السنن او الجامع الصحيح، 2 جلد، دهلى، 1315ق.

ـ تقى‏الدين محمد بن پيرعلى >بِرگِوى (برگيلى)

ـ التنبيه > ابواسحاق شيرازى.

ـ جوهرى، [اسماعيل بن حماد،] الصحاح [تاج اللغة و صحاح العربية]، بولاق، 1282 ـ 1292 ق.

ـ الحماسة > ابوتمّام.

ـ خازن، علاءالدين على بن محمد بغدادى، تفسير، 4 جلد، قاهره، 1309.

ـ خزرجى، [صفى‏الدين احمد بن عبدالله،] خلاصة تذهيب [تهذيب‏] الکمال فى أسماء الرجال، قاهره، 1322. [اين اثر را اخيراً (1422 ق) دارالکتب العلمية در بيروت، همراه با تحقيق مجدى منصور الثورى منتشر ساخته است. (م)]

ـ خلاصة > خزرجى‏

ـ ديوان هذيل، تحقيق کُزِگارتِن [لندن، 1854. نيز براى اطلاعات کامل کتاب‏شناختى < Kosegarten (م)].

ـ ذهبى، تاريخ الاسلام، مخطوطِ Paris 1880 und Gothan

ـ ذهبى، تذکرة الحفاظ، حيدرآباد [بى‏تا].

ـ زمخشرى، کشاف، قاهره، 1308؛ کلکته، 1856.

ـ سيوطى، الاتقان فى علوم القرآن، کلکته، 1852 ـ 1854 [مؤلفان در موارد معدودى به چاپ قاهره، 1306 نيز ارجاع مى‏دهند (م)].

ـ شرح عقيلة در Mémoires de l’académie des inscription، ج 50 [مراد از عقيلة کتابى از شاطبى (متوفاى 538 ق) با عنوان عقيلة أتراب القصائد فى أسنى المقاصد است که شروح بسيار زيادى بر آن نوشته‏اند. اين اثر خود درواقع قصيده‏اى 300 بيتى مختوم به (راء) است که سراينده در آن المقنعِ ابوعمرو دانى را تلخيص و به نظم درآورده است. دو شرح مهم بر اين اثر يکى جميلة أرباب المراصد (از جعبرى) و دومى الوسيلة الى کشف العقيلة (نگاشتة سخاوى) است. ظاهراً مراد مؤلفان همين شرح اخير است که در مجلة زير به چاپ رسيده است:

Mémoires présentés par divers savants á l’Académie royale des inscriptions et belles – letters de l’Anstitut de France.(م)]

ـ شوشاوى [احتمالاً مراد حسين (حسن) بن على بن طلحة الرجراجى الشوشاوى، معروف به ابوعبدالله سملالى (متوفاى 899 ق) است که به گفتة زرکلى از وى کتابى با عنوان مباحث فى نزول القرآن و کتابته برجا مانده و نسخه‏اى از اين اثر در ظاهريه در دمشق است. در واقع نام کامل و صحيح اين کتاب الفوائد الجميلة على الايات الجلية است که اکنون دو تصحيح از آن در دست است: الف ـ الفوائد الجميلة على الايات الجلية، تحقيق ادريس عزوزى، مغرب، وزارة الاوقاف و الشئوون الاسلامية، 1989. ب ـ الفوائد الجميلة على الايات الجلية فى علوم القرآن و فضائله، تحقيق امين عبدالحفيظ ابوبکر رغروعى، ليبى، جامعة سبها، کلية الاداب و التربية، 1994. (م)].

ـ طاش‏کبرى‏زاده، مفتاح السعادة، نسخة خطى وين، N. F. 12، (فلوگل، ج 1، ص 25 به‏بعد) (نک. فهرست اعلام).

ـ طاش‏کبرى‏زاده، مفتاح السعادة، حيدرآباد، 1328 ق (نک. فهرست اعلام).

ـ طبرى، ابوجعفر محمد بن جرير، التاريخ، تحقيقِ M.J. de Goeje، لايدن، 1879 به‏بعد Annales] quod scripsit Abū Djafar M. b. DjarĪr al-T.، تصحيحِ دُخويه، 3 دوره، لايدن، 1879 ـ 1898. (م)].

ـ طبرى، ابوجعفر محمد بن جرير، تفسير أو جامع البيان فى تأويل القرآن، 30 جلد، قاهره، 1321ق.

ـ طوسى، فهرست، (Tusy’s list of Shy‘ah Books)، تحقيق آ. اشپرنگر، کلکته، 1853.

ـ علاءالدين > خازن.

ـ عمر بن محمد بن عبدالکافى، مخطوطِ Leiden 674 Warn. [احتمالاً مراد ابوالقاسم عمر بن محمد بن عبدالکافى (متوفاى حدود 400 ق) است که بنا به گفتة عمررضا کحاله (ج 7، ص 312) به نقل از بروکلمان، ج 1، ص 230، از او کتابى با عنوان عدّ سور و آى القرآن برجاى مانده است. (م)]

ـ فُلِرز < Vollers, [Karl.].

ـ الفهرست > ابن‏النديم.

ـ قرآن، چاپ فلوگل، لايپزيک، 1858 [اين کتاب در ايران از سوى انتشارات اقبال تجديد چاپ شده است: القرآن و هو الهدى و الفرقان، از روى نسخة تصحيح شدة گوستاو فلوگل که در تاريخ 1843 در آلمان بچاپ رسيد، تهران، انتشارات اقبال، 1351. براى مشخصات کامل کتاب‏شناختى اصل اثر < Flügel, G. (م)].

ـ قرطبى، محمد بن احمد، جامع احکام القرآن، مخطوطِSprenger 436 ، برگ 2رو ـ 36رو (بعدها، قاهره، 1354ق / 1935 م به ‏بعد).

ـ قسطلانى، شرح البخارى [، 10 جلد، بولاق، 1303ق (م)].

ـ کايتانى Caetani, L. <.

ـ کنزالعمال > متّقى هندى.

ـ گلدتسيهرGoldziher, I. <.

ـ لَبيد، ديوان، تحقيقِ خالدى، وين، 1880.

ـ لَبيد، ديوان، بر پايه ميراث دکتر آ. هوبر، تحقيقِ کارل بروکلمان، لايدن، 1891.

ـ لسان العرب، مؤلفان به هيچ چاپى در کار خود اشاره نمى‏کنند.

ـ مالک بن أنس، المُوَطّأ، با شرح زرقانى، 4 جلد، بولاق، 1280ق.

ـ المبانى = کتاب المبانى لنظم المعانى، مخطوطِ Wetzstein I 94 [اين کتاب را بعدها آرتور جفرى در اين اثر خود به همراه مقدمه ابن‏عطية بر تفسير المُحرّر الوجيز به چاپ رسانيد: مقدّمتان فى علوم القرآن، تصحيحِ آرتور جفرى، قاهره، مکتبة الخانجى، 1374ق/ 1954م. (م)].

ـ متقى هندى، علاءالدين على بن حسام، کنز العمال فى سنن الاقوال و الافعال، حيدرآباد، 1312 ـ 1314.

ـ متلمّس، ديوان، تحقيقِ Vollers [ تصحيح و ترجمه به آلمانى از کارل فُلِرز، لايپزيک، 1903؛ چاپ جديد: تحقيق حسن کامل الصيرافى، در مجلة معهد المخطوطات العربية، قاهره، سال چهاردهم، 1970م/ 1390ق، ص 1 ـ 559. (م)].

ـ مخطوطِ Landberg 40 = مِزّى.

ـ مخطوطِ Landberg 343= رساله‏اى از سيوطى درباب دو سورة مخصوص أُبَىّ.

ـ مخطوطِ Leiden 273 Warner. 2 Col. = نويرى.

ـ مخطوطِ Petermann I 553 = تفسيرى شيعى از قرآن.

ـ مخطوطِ Petermann I 555 = عبدالقاهر بغدادى، کتاب الناسخ والمنسوخ.

ـ مخطوطِ Petermann II 17 = تفسير قرآن.

ـ [مخطوطِ Sprenger 376 = المقنع‏]

ـ مخطوطِ Sprenger 406 = تفسير على بن ابراهيم القمّى.

ـ مخطوطِ Sprenger 408 = ابن‏عطية، تفسير.

ـ مخطوطِ Sprenger 436 = قرطبى.

ـ مخطوطِ Wetzstein I 94 = المبانى.

ـ مِزّى، مخطوطِ Landberg 40 [نُلْدکه و شوالى مشخصات ديگرى از اين اثر به‏دست نمى‏دهند. احتمالاً مراد مؤلفان، کتابِ تهذيب الکمال فى اسماء الرجال اثر جمال‏الدين يوسف بن عبدالرحمن المِزّى باشد. اما اين اثر در زمان تأليف تاريخ قرآن دست‏کم چاپ سنگى (دهلى، 1308ق/ 1891م.) داشته است. بنابراين ممکن است کتاب ديگرِ مزّى، يعنى تحفة الاشراف بمعرفة الاطراف، مورد نظر ايشان باشد که بعدها به تصحيحِ عبدالصمد شرف‏الدين، 13 جلد، بمبئى، 1965 ـ 1982 به چاپ رسيد. (م)].

ـ مُسلِم، صحيح، در حاشية شرح قسطلانى بر صحيح بخارى، 10 جلد، بولاق، 1303.

ـ مشکاة > تبريزى، محمد بن عبدالله.

ـ المقنع، نسخة مخطوطِ Sprenger 376 [مراد از اين کتاب، المقنع فى معرفة مرسوم مصاحف اهل الامصار، نوشتة ابوعمرو عثمان بن سعيد الدانى است که در زمان تأليف تاريخ قرآن مخطوط بوده، اما اکنون دو چاپ مصحّح از آن با اين مشخصات در دست است: الف ـ المقنع فى معرفة مرسوم مصاحف اهل الامصار مع کتاب النقط، تصحيح محمد احمد دهمان، دمشق، 1358ق. ب ـ المقنع فى رسم مصاحف الامصار مع کتاب النقط، تصحيحِ محمد صادق قمحاوى، قاهره، 1978م. (م)].

ـ الموطّأ > مالک بن انس.

ـ نَوَوى، يحيى بن شرف، التهذيب، تحقيقِ Wüstenfeld [= تهذيب الاسماء و اللغات، بخش اول، تحقيقِ وُسْتِنْفِلْد، گوتينگن، 1842 ـ 1847م. چاپ جديد: تهذيب الاسماء و اللغات، قاهره، ادارة الطباعة المنيرية، بى‏تا. (م)].

ـ نويرى، مخطوطِ .Leiden 273 Warner. 2 Col.

ـ نيسابورى قمى، غرائب القرآن و رغائب الفرقان، در حاشية طبرى، تفسير، قاهره، 1321.

ـ واقدى، محمد بن عُمر، کتاب المغازى، تحقيقِ A.v. Kremer ، کلکته، Bibl. Indica، 1856. براى ترجمة گزيده‏اى از کتاب به آلمانى< ‏Wellhausen

ـ وايل < .Weil, G[ustav]

ـ ولهاوزن < .Wellhausen, Julius

ـ هبةالله بن سلامة، ابوالقاسم، کتاب الناسخ و المنسوخ، در حاشية اسباب النزول واحدى، قاهره، 1316ق.

ـ يعقوبى، ابن‏واضح احمد بن ابى‏يعقوب عباسى، تاريخ، تحقيقِ M. Th. Houtsma، دو جلد، لايدن، 1883. نيز Wadih >Ibn.

ـ Birt, Th. Kritik und Hermeneutik nebst Abriß des antiken Buchwesens, 1913.

ـ Büttner, C.G. SuaheliـSchriftstücke in arabischer Schrift, Berlin, 1892.

ـ Caetani, L[eone]. Annali dell’Islām, Milano, 1905 – 1912.

ـ Caetani, L[eone]. Chronographia Islamica, Fasc. I.

ـ Flügel, G[ustav]. Die grammatischen Schulen der Araber, 1862.

ـ[Flügel, Gustav. (Hrsg.), Corani textus arabicus ad fidem librorum manuscriptorum et impressorum et ad praecipuorum interpretum lectiones et auctoritatem recensuit indicesque triginta sectionum et suratarum addidit Gustavus Flügel, Leipzig, 1834; zweite Auflage, 1842; dritte Auflage, 1858.]

ـ Fraenkel, S[iegmund]. Aramäische Fremdwörter: de vocabulis in antiquis Arabum carminibus et in Corano peregrinis, Dissert. Lugdun. Bat., 1880.

ـ Gardthausen, V. Griechische Paläographie, Iii (1911).

ـ Geiger, [Abraham.] Wissenschaftl. Zeitschrift für jüdische Theologie, Bd. II.

ـ [Geyer, Rudulf. "Gedichte und Fragmente des Aus ibn Hajar", gesammelt, herausgegeben und übersetzt von R. Geyer, in SBÖAW, philos.ـ hist. Cl. (Wien), Bd. 126, Abh. 13 (1892) S. 1-107.]

ـ Goldziher, I[gnaz]. Deutsche Literaturzeitung, 1906.

ـ Goldziher, I[gnaz]. Muhammedanische Studien, Bd. I, II

ـ Grimme, H[Ubert]. Muhammed, I. Teil, Das Leben, Münster, 1892. II. Teil.

Einleitung in den Koran: System der koranischen Theologie, Münster, 1895.

ـ Hirschfeld, H[artwig]. New Researches into the Composition and Exegesis of the Qoran, London, 1902.

ـ Ibn Wādih (Ahmad b. abī Ja‘qūb alـAbbāsi), Historiae, ed. M. Th. Houtsma, 2 Bde., Leiden, 1883.

ـ Jacob, G[eorge]. Studien in arabischen Dichtern, III, [Heft III, Das Leben der vorislamischen Beduinen, Berlin, 1895. Nachdruck, Hildesheim, 1967].

ـ Journal Asiatique, Dec. 1843. > Kazem ـ Beg.

ـ[Kazem ـ Beg, Mirza Alexander. » Observations sur le "Chapitre inconnu du Coran", publié et traduit par M. Garcin de Tassy.« Journal Asiatique 4e sér., 2 (1843) pp. 373 – 429.

ـ [Kosegarten, Johann Gottfried, The Hudsailian poems, contained in the manuscripts of Leiden, edited in Arabic and translated with annotations by J.G. Kosegarten. Vol. 1, containing the first part of the Arabic text, London, 1854; reprint, Hildesheim, 1984.]

ـ Lammens, H[enry]. Fātima et les filles des Mahomet, notes critiques pour l’étude de la Sī‏ra, Rom, 1912.

ـ Notices et Extraits > de Sacy, S.

ـ Muir, [Sir] W[illiam]. The Life of Mahomet, 4 Bde., London, 1857 - 61; 2. Aufl., London, 1876; 3. Aufl., 1894. Auszug in 1 Band von T.H. Wier, Edinburgh, 1912.

ـ Nöldeke, Th[eodor]. Neue Beiträge zur semitischen Sprachwissenschaft, 1910.

ـ Ruete, Emily. Memoire einer arabischen Prinzessin, 4. A., Berlin, 1886.

ـ de Sacy, [Antoine Isaac] S[ilvestre]. Notices et Extraits des manuscrits de la Bibliothéque Impériale, VII (1810), IX (1813).

ـ Sprenger, A[loys]. Das Leben und Lehre des Mohammad, Berlin, 1869.

ـ Sprenger, A[loys]. Life of Mohammad, Allahabad, 1851.

ـ Strack, H. L. Einleitung in den Talmud, 4. Aufl. 1908.

ـ Vollers, [Karl.] Volkssprache und Schriftsprache im alten Arabien, Strasburg, 1906.

ـ Wellhausen, Julius. Muhammed in Medina, Berlin, 1882.

ـ Wellhausen, Julius. Prolegomena zur öltesten Geschichte des Islam, 1899.

ـ Wellhausen, Julius. Reste arabischen Heidentum, 1. Aufl. 1887; 2. Aufl. 1897.

ـ Wellhausen, Julius. Prolegomena zur Geschichte Israels, 2. Ausg.

ـ Wellhausen, Julius. Skizzen und Vorarbeiten, Heft IV, Berlin, 1889.

ـ Weil, G[ustav]. Geschichte der Chalifen, 3 Bd., Mannheim, 1846 – 1851.

ـ Weil, G[ustav (übers.)]. Das Leben Muhammeds, Stuttgart, 1864.

پي‌نوشت‌ها:

--------------------------------------------------------------------------------

[1] . Theodor Nöldeke, Geschichte des Qorans. Eine von der Pariser Académie des Inscriptions gekrönte Preisschift, Göttingen, 1860.

[2] . Friedrich Schwally.

[3] . Heinrich Zimmern.

[4] . Gotthelf Bergsträßer.

[5] . Otto Pretzl.

[6] . Theodor Nöldeke et al., Geschichte des Qorans, 3 volumes, Leipzig: Dieterich’sche Verlagsbuch – handelung, 1909 - 1938. [Vol. 1: Über den Ursprung des Qorāns, by Theodor Nöldeke & Friedrich Schwally, 1909. Vol. 2: Die Sammlung des Qurans, by Theodor Nöldeke & Friedrich Schwally, 1919. Vol. 3: Die Geschichte des Korantexts, by Gotthelf Bergsträßer & Otto Pretzl, 1938.] Hildesheim and New York: Georges Olms Verlag, 1970, 2000.

[7] . تاريخ القرآن، تأليف تيودور نولدکه، تعديل فريدريش شفالى، نقله الى العربية د. جورج تامر، بالتعاون مع فريق عمل مؤلف من السيدة عبلة معلوف - تامر، د. خيرالدين عبدالهادى، د. نقولا ابومراد، برلين، مؤسسة کونراد ـ ادناور، 2004. xxxvi+841 ص. قرار است به‏زودى ترجمة ديگرى به قلم عمر لطفى العالم از سوى دارالمدار در بيروت انتشار يابد.

[8] . ترجمة 4 فصل نخست اين کتاب در مجلة علوم حديث، سال دهم، ش 1و2، 35ـ36، بهار و تابستان 1384، ص 70 ـ 100 منتشر شده که به موضوع نقد و بررسي روايات جع نخست قرآن به دست ابوبکر مي‌پردازد. ترجمة فصل پنجم کتاب نيز که به امر مصاحف صحابه پيش از جمع عثمان مي‌پردازد، در مجلة ترجمان وحي سال دهم، ش 19، شهريور 1385 انتشار يافته است.

[9] . براى اين نقدها نک. البيان فى تفسير القرآن، بيروت، دارالزهراء، بى‏تا، ص 239 - 259.

[10] . در اين باره نک. «تحليل ادبى قرآن، تفسير و سيره: نگاهى به روش‏شناسى جان ونزبرو»، نوشتة اندرو ريپين، ترجمة مرتضى کريمى‏نيا، پژوهش‏هاى قرآنى، سال ششم، شماره پياپى، 23-24، پاييز و زمستان 1379، ص 190-217؛ «ملاحظاتى بر کتاب مطالعات قرآنى» نوشتة ويليام گراهام، ترجمة مرتضى کريمى‏نيا، آينة پژوهش، سال يازدهم، ش 5، شماره پياپى 65، آذر و دى 1379، ص 46 - 53.

[11] . نگاه کنيد به «نقد و بررسى روايات جمع قرآن»، نوشته تئودور نُلدکه، بازنگارى فريدريش شوالى، ترجمة مرتضى کريمى‏نيا، مجلة علوم حديث، سال دهم، ش 1و2، 35 - 36، بهار و تابستان 1384، ص 70 - 100.

[12] . دو کتاب که به روشنى تأثير تاريخ قرآنِ نُلدکه - شوالى در آنها هويداست، عبارتند از: در آستانة قرآن، نوشتة رژى بلاشر، ترجمة محمود راميار، چاپ اول تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1359، 326ص؛ درآمدى بر تاريخ قرآن، نوشتة ريچارد بِل، بازنگرى و بازنگارى و. مونتگمرى وات، ترجمة بهاءالدين خرمشاهى، چاپ اول، قم، سازمان اوقاف و امور خيريه، مرکز ترجمة قرآن مجيد به زبانهاى خارجى، 1382، 276 ص.

[13] . دربارة معرفى اين ترجمة عربى و مرورى بر برخى اشتباهات آن نک. مرتضى کريمى‏نيا، «تاريخِ قرآن (نُلدکه - شوالى): تاريخچة تدوين و نقد و بررسى ترجمة عربىِ آن» در پژوهشنامة قرآن و حديث، سال اول، ش 1، پاييز 1385، ص 143 - 153.

[14] . بخارى، فضائل القرآن، • 3؛ ترمذى، در تفسير آيات پايانى سورة توبه؛ مشکاة، فضائل القرآن، فصل 3، • 5؛ الفهرست، تصحيح Flügel، ص 24 به بعد؛ ابن‏أثير، الکامل، تصحيحِ Tornberg، ج 2، ص 85 و بعد؛ ابن‏خلدون، تاريخ، چاپ قاهره، ج 2، ص 135؛ نيسابورى، غرائب القرآن در حاشية طبرى، تفسير، چاپ نخست، ج 1، ص 23؛ علاءالدين، ج 1، ص 6؛ المقنع؛ المبانى، برگ 6 و بعد؛ قرطبى، برگ 20ب؛ الاتقان، ص 138 و بعد؛ قس شرح عقيلة در Mémoires de l’académie des inscription، ج 50، ص 426 و بعد؛ et Extraits Notices.

[15] . ابن‏أثير در ج 3، ص 86، به‏طور کلى چنين مى‏نويسد. اما طبرى در تفسير، ج 1، ص 20 مى‏گويد: اهل شام از قرائت أبىّ پيروى مى‏کنند. نيز نک همين کتاب، پيشتر، ج 2، ص 29، پانويس 6.

[16] . نک. همين کتاب، پيشتر، ج 2، ص 28 وبعد.

[17] . نک. همين کتاب، پيشتر، ص 14 وبعد، 18 به‏بعد. ابن‏عطية و قرطبى، برگ 20 الف، بنابه نقل از طبرى آورده‏اند: «صحف موجود نزد حفصه در اين جمع دوم مبنا قرار گرفت: جُعِلَت اِماماً.»

[18] . طبرى، تاريخ، ج 1، ص 2856؛ ابن‏أثير، الکامل، تحقيق Tornberg، ج 3، ص 85؛ ابن‏خلدون، تاريخ، چاپ قاهره، ج 2، ضميمة 135؛ ذهبى، تاريخ، ج 1، نسخة خطى پاريس، برگ 151 (به نقل از Caetani)؛ قس ولهاوزن در مأخذ زير:

Wellhausen, Prolegomena zur ältesten Geschichte des Islams, p. 110.

[19] . نک. اثر کايتانى با اين مشخصات: Caetani, Chronographia Islamica, a.H.32, • 4. ابوالمحاسن، تحقيقِ Juynboll، ج 1، ص 97؛ ابوالفداء، تحقيقِ Reiske، ج 1، ص 204؛ و نويرى سالِ به سال 29 اشاره مى‏کنند. تصريح به سال 26 (در الاتقان، ص 139 بنابه گفتة ابن‏حجر؛ و قسطلانى، ج 4، ص 438) به‏سبب اشتباه با نبردى زود هنگام‏تر بوده است. نک. کتاب سابق الذکرِ کايتانى، حوادث سال 25 هجرى • 3.

[20] . اين تاريخ با Eutychius، تحقيق شيخو، ج 2، ص 341 مطابق است.

[21] . ابن‏أثير، ج 3، ص 87.

[22] . زُهرى (متوفاى 124 ق) از أنس بن مالک (متوفاى حدود 90 ق).

[23] . نک. ابن‏قتيبة، ص 146؛ نووى، ص 361 وبعد؛ ابن‏سعد، ج 4، جزء 2، ص 8 به‏بعد؛ أُسد الغابة، ج 3، ص 33.

[24] . قس [يوليوس‏] ولهاوزن در مأخذ زير:

Jul. Wellhausen, Prolegomena zur ältesten Geschichte des Islams, p. 127.

[25] . جزئيات بيشتر را در ضميمة تاريخى ادبى در پايان همين کتاب، جلد دوم ببينيد.

[26] . شرح عقيلة در Mémoires de l’académie des inscription، ج 50، ص 427؛ ابن‏سعد در ج 3، 2، ص 62، سطر 17 تنها مى‏گويد عثمان وى را مأمور به جمع قرآن ساخت. در ادامه روايتى مى‏آورد که أُبىّ را در فهرست 12 نفرة هيئت تدوين قرآن مى‏شمارد. سيوطى در الاتقان، ص 430، آغاز صفحه، روايتى مى‏آورد که در آن، هانى البربرى، غلامِ آزاد شدة عثمان نقل مى‏کند روزى عثمان وى را همراه با آياتى از چند سورة قرآن (بقره، 259؛ روم، 30؛ طارق، 17) نوشته شده بر روى کتف گوسفند به سراغِ أبىّ فرستاد تا آنها را تصحيح کند و أبىّ نيز چنين کرد.

[27] . نک. همين کتاب، پيشتر، ص 28 به‏بعد.

[28] . نک. ابن‏قتيبة، ص 134؛ ابن‏سعد، ج 3، 2، ص 62؛ ابوالمحاسن، تحقيقِ Juynboll، ج 1، ص 58، 97؛ ابن‏حجر؛ أسد الغابة، ج 1، ص 50، ذهبى، حفاظ، ج 1، ص 15.

[29] . عمر بن محمد؛ المبانى، 3؛ گ. وايل (G. Weil)، در کتابِ Geschichte der Chalifen، ج 1، ص 167، پانويس 3، به نقل از ذهبى، تاريخ الاسلام، مخطوطِ Gothan، ص 171.

[30] . ابن‌عطية، برگ 25؛ قرطبى، برگ 20ب؛ طبرى، تفسير، ج 1، ص 20؛ أسد الغابة، ج 1، ص 37.

[31] . بلاذرى، ص 473، طبرى، تاريخ، ج 1، ص 1783؛ أسد الغابة، ج 1، ص 50 و جزآن.

[32] . الاتقان، ص 139.

[33] . بنا بر خلاصة، وى از عثمان و زيد نقل کرده و در نبرد حرّة کشته شده است.

[34] . Qurankiste.

[35] . الاتقان، ص 139؛ قرطبى؛ المقنع.

[36] . ج 7، ص 449، که به کتاب المصاحفِ ابن‏أبى‏داوود استناد مى‏کند.

[37] . الاتقان، ص 430.

[38] . متوفاى 360 ق. نک. Flügel, Grammatische Schulen، ص 229.

[39] . شُقِّقَت.

[40] . ابن‏سعد، 3، 1، ص 212، سطر 14.

[41] . Wellhausen, Prolegomena zur Geschichte Israels, 2. Ausgabe, S. 187 f.

[42] . طبرى، تاريخ، ج 2، ص 836؛ نيز همين کتاب، پيشتر، ج 1، ص 46.

[43] . نک. همين کتاب، پيشتر، ج 2، ص 12 به‏بعد.

[44] . طبرى، تاريخ، ج 1، ص 3058؛ ابن‏أثير، ج 3، ص 150.

[45] . نويرى، ص 259؛ يعقوبى، ج 2، ص 195؛ أسد الغابة، ج 2، ص 222.

[46] . ابن‏أثير، ج 3، ص 154.

[47] . طبرى، تاريخ، ج 1، ص 2937؛ ابن‏أثير، ج 3، ص 119.

[48] . طبرى، تاريخ، ج 1، ص 3070، 3072؛ ابن‏أثير، ج 3، ص 154؛ أسدالغابة، ج 2، ص 220.

[49] . ابن‏سعد، ج 2، 2، ص 116؛ أسدالغابة، [ج 2،] ص 222؛ ابن‏أثير، ج 3، ص 378؛ ابن‏قتيبة، ص 133. اگر سخن ابن‏هشام (ص 561) درست باشد که مى‏گويد زيد در جنگ خندق (پايان سال 5 هجرى) پانزده ساله بوده، در آن صورت هنگام وفات پيامبر، وى بايست 20 ساله بوده باشد.

[50] . ابن‏سعد، ج 5، ص 19 وبعد.

[51] . ابن‏سعد، ج 5، ص 1 به‏بعد؛ أسدالغابة، ج 3، ص 283 وبعد.

[52] . ابن‏قتيبة، ص 116؛ نووى، ص 34 وبعد؛ أسد الغابة، ج 3، ص 161 به‏بعد؛ نيز نک.

Wellhausen, Prolegomena zur Geschichte Islams, S. 131 f.

[53] . قرطبى، برگ 19 ب.

[54] . نک. همين کتاب، پيشتر، ج 1، ص 28.

[55] . ابن‏أثير، ج 3، ص 86، سطر 24 وبعد.

[56] . ترمذى، در تفسير آية آخر سورة توبه؛ المقنع؛ ابن‏عطية، برگ 25 الف. يکى از روايات مذکور در المبانى، برگ 7ب (فصل 2)، مى‏گويد هنگام جمع نخست أبان بن سعيد با زيد بر سر اين کلمه اختلاف نظر داشت.

[57] . Nöldeke, Neue Beiträge zur semitischen Sprachwissenschaft, 1910, S. 4.

[58] . ابن‏عطية، مخطوط Sprenger 408؛ قرطبى، برگ 22ب؛ الاتقان، ص 145؛ مخطوط Lugdun 653.

[59] . المقنع؛ شرح عقيلة در Mémoires de l’académie des inscription، ج 50، ص 425؛ الاتقان، ص 133؛ شوشاوى، فصل 2. براى ديگر نظريات درباب احرف سبعة نک. همين کتاب، پيشتر، ج 1، ص 49 به‏بعد.

[60] . الاتقان، ص 140: «حارث (بن أسد) محاسبى (متوفاى 243 ق) مى‏گويد: المشهور عند الناس أنّ جامعَ القرآن عثمان، و ليس کذلک، و انّما حمل عثمانُ الناس على القراءة بوجهٍ واحدٍ على اختيار وقع بينه و بين من شهده من المهاجرين و الأنصار لمّا خشى الفتنة عند اختلاف أهل العراق و الشام فى حروف القراءات.»

[61] . ولهاوزن (Wellhausen) در کتاب شرک عربى (Arabisches Heidentum)، چاپ دوم، ص 216، سخن از زبانى حاکم بر تمام لهجه‏ها مى‏گويد که در دورة "ادب أمّيين" پيش از اسلام در مکه متداول بوده است. نُلدکه دراين باب رأيى متفاوت دارد. نک.

Nöldeke, Neue Beiträge zur semitischen Sprachwissenschaft, 1910, S. 4.

به‏جز اين، من به طور کلى با نقدهاى نلدکه بر ديدگاه‏هاى فُلِرز درباب زبان قرآن موافقم. ديدگاه‏هاى فُلِرز در اين کتاب وى نشر يافته است:

[Karl] Vollers, Volkssprache und Schriftsprache im alten Arabien, 1906.

[براى مرورى بر ديدگاه‏هاى کارل فُلِرز درباب زبان قرآن، نقد نلدکه بر وى و ساير ديدگاه‏هاى مستشرقان دراين باره نک. مرتضى کريمى‏نيا، «مسئله تأثير زبانهاى آرامى و سريانى در زبان قرآن»، نشر دانش، سال بيستم، ش 4، شماره پياپى 107، زمستان 1382، ص 45 - 56. (مترجم)]

[62] . فنسخوها فى المصاحف». براى مراجع نگاه کنيد به همين کتاب، پيشتر، ج 2، ص 47، پانويس 3. کتاب‏هاى تراجم و طبقات غالباً عبارت "فکتبوا المصاحف" را آورده‏اند. مثلاً: أُسد الغابة، ج 3، ص 281 و 284؛ نووى، ص 281؛ خلاصة، ذيل مدخل "عبدالرحمن بن حارث".

[63] . در اين باره مى‏توان به همان روايتى استناد کرد که در پانويس ش 1 در ص 53 [متن آلمانى] بدان اشاره شد. اما اين نکته در نقل و روايت متداول از ماجراى جمع عثمان نيامده است. از همين رو نمى‏توان آن را از روايتى ديگر برداشت کرد که ترمذى و بخارى در کتاب تفسير خود و سيوطى در الاتقان، ص 142 به اين صورت آورده‏اند: «ابن‏زبير مى‏گويد به عثمان گفتم: آية 238 سورة بقره آية والذين يتوفون منکم و يذرون أزواجاً (بقره، 240) نسخ کرده است. پس چرا آن را مى‏نويسيد و رهايش نمى‏کنيد؟ گفت: اى برادرزاده! هيچ بخشى از آيات قرآن را از موضع خودش جابجا نمى‏کنم.»

همين‏جا اضافه کنم که اين دو آيه به‏هيچ وجه با هم متعارض نيستند. آيه 234 بقره مى‏گويد زنان بيوه با گذشت چهار ماه و ده روز از فوت همسرانشان، مى‏توانند مجدداً ازدواج کنند. اما مضمون آيه 240 حق زن بيوه در برخوردارى از نفقة يک ساله از ماترک همسرش را بيان مى‏کند که تنها در صورتى به وى تعلق مى‏گيرد که وى در اين مدت مجدداً ازدواج نکند.

[64] . تنها الفهرستِ ابن‏نديم، تصحيح Flügel، ص 24 و ابن‏أثير ج 3، ص 86، هيچ يک از آيات مفقوده را ذکر نمى‏کنند.

[65] . نک. همين کتاب، پيشتر، ج 2، ص 12 به‏بعد.

[66] . ابن‏اثير، ج 3، ص 86. بنابه نقل ابن‏اثير، ج 3، ص 87؛ طبرى، تاريخ، ج 2، ص 747؛ و الاتقان، ص 139، انتهاى صفحه، وقتى على [عليه السلام‏] به کوفه آمد در پاسخ به کسانى که بر عثمان و مصحف وى طعن مى‏زدند و از آن به بدى ياد مى‏کردند، گفت که خليفه اين کار را با مشورت و اتفاق نظر صحابه انجام داده است.

[67] . الاتقان، ص 430، به نقل از عبدالله بن زبير. ترجمه اين روايت در همين کتاب، پيشتر، ج 2، ص 53 آمده است.

[68] . يعقوبى، تحقيق Houtsma، ج 2، ص 196؛ Eutychius، ج 2، ص 341.

[69] . طبرى، تفسير، ج 1، ص 20؛ ابن‏عطية؛ المقنع؛ الاتقان، ص 138، 140، 430؛ قسطلانى، ج 7، ص 449.

[70] . اين نظر نُلدکه در چاپ اول همين کتاب، ص 212 بوده است.

[71] . همين کتاب، پيشتر، ج 2، ص 46 به‏بعد.

[72] . الاتقان، ص 135.

[73] . يعقوبى، تحقيق Houtsma، ج 2، ص 196؛ مشابه آن در Eutychius، ج 2، ص 341؛ الاتقان، 140: «فنسخ [عثمان‏] تلک الصحف فى مصحف واحد مرتباً لسوره». الاتقان، ص 145: «أمرهم عثمان أن يتابعوا الطوال».

[74] . H. L. Strack, Einleitung in den Talmud, 4. Aufl. (1908), S. 25, nach A. Geiger, Wissenschaftl. Zeitschrift für jüdische Theologie, Bd. II, S. 489ff.

[75] . در اين کار، عناوين مذکور در ابتداى سوره (چون نام سوره، مکان نزول و بسمله) را به شمار نياورده‏ام. همچنين سطرهاى نيمه و غيرکامل را کامل حساب کرده‏ام. اگر عناوين ابتداى سوره‏ها را نشماريم، هر صفحه از قرآنِ چاپ فلوگِل 22 سطر دارد.

[76] . نک. همين کتاب، پيشتر، ج 1، ص 108 به‏بعد؛ ج 2، ص 23، 41 وبعد. [ترجمة اين بخش از کتاب تاريخ قرآن در شمارة 19 مجلة ترجمان وحى، شهريور 1385 به چاپ رسيده است. (مترجم)]