نقدي کوتاه بر ترجمهي عربي تاريخ قرآن (نلدکهـشوالي)
همچنانکه در پايان مقالهي قبل (در تاريخ يکشنبه 3 ارديبهشت 1385) راجع به معرفي ترجمهي جديد عربي از تاريخ قرآن (نلدکهـشوالي) آوردم, اين اثر به رغم تلاش فراوان مترجم و دستياران و مشاوران وي, کاستيهايي در خود دارد. از آنجا که من خود به ترجمهي جلد دوم اين اثر به فارسي مشغولم (و بخشي از اين کار را در مجلهي علوم حديث, ش 35ـ36, بهار و تابستان 1384 منتشر کردهام), در خلال کار به برخي از اين اشتباهات برخورد کردهام. در اينجا تنها پارهاي از ايرادات معنايي (10 مورد) را خاطر نشان ميکنم و اميدوارم چنانچه خوانندگان در اين باره نکتهاي بيشتر مييابند, بر آن بيفزايند.
ترجمهي عربي جورج تامر از تاريخ قرآن نُلدکه را ميتوان تقريباً ترجمهاي امين و وفادار به متن و به زبان عربي روز دانست که به رغم پيچيدگي, کهنگي زبان اصلي (آلماني) و ارجاعات فراوان بهخوبي از عهدهي انتقال مفاهيم برآمده است. بااينحال, مترجم و دستياران وي از افزودن هرگونه پاورقي توضيحي يا انتقادي خودداري کرده و خواننده را تنها با متن مؤلف روبهرو ساختهاند. در اين ميان, شلوغي و ارجاعات فراوان در متن اصلي و دشواري کار ترجمه سبب شده که مترجم در موارد فراواني به سهو کلمه يا عبارتي را از ترجمهي خود حذف کند. از اين مهمتر, (شايد) به دليل عدم تخصص کافي وي در مطالعات قرآني, گاه برخي از اصطلاحات کليدي يا حتي جملات معمولي به طرز بسيار تعجبانگيزي به اشتباه به عربي ترجمه شده است.
مشخصات چاپ ترجمهي عربي چنين است: تئودور نلدکه, تاريخ القرآن, بازنگري فريدريش شوالي, ترجمه از آلماني به عربي به اهتمام جورج تامِر, برلين و بيروت: مؤسسهي کنراد أدناور, 2004. سه جلد, xxxvi+841ص. بدون شابک.
اشتباهات فاحش معنايي در ترجمه
1) Andere verlegen den Vorgang in die Zeit unmittelbar nach dem Tode Muhammeds und lassen ‘Ali jenes Gelübde als Vorwand benutzen, um die Huldigung für Abū Bekr hinauszuschieben (9, 6-8).
ترجمهي عربي: و يضع آخرون هذه العملية بُعيد موت محمد, و يجعلون القَسَم علي لسان علي, لکي يأخذ الکرامة من أبيبکر (ص 243, سطر 13ـ14).
ترجمهي پيشنهادي فارسي: روايات ديگر زمان اين عمل را اندکي پس از وفات محمد (ص), و سوگند علي (ع) را بهانهاي براي تأخير در بيعت با ابوبکر ميدانند.
2) Am allerwenigsten, sollte man meinen, benötigte ein sachkundiger Mann wie Zaid der Anregung für ein Werk, dessen Nützlichkeit und Zweckmäßigkeit so klar zutage lag (23, 28-30).
ترجمهي عربي: أقلّ ما يقال, هو أنّ رجلاً عارفاً کزيد, لم يکن بحاجة إلي من يدفعه للقيام بعمل کان هدفه و فائدته واضحين بهذا الشکل (ص 256, سطر 8ـ9).
ترجمهي پيشنهادي فارسي: اما دستکم بايد گفت فرد خبره و اهلفنّي چون زيد در انجام کاري مفيد و مهم اينچنين نياز به محرک و داعي داشت.
توضيح: روشن است که فعل گذشتهي benötigte در زبان آلماني مثبت است. در سراسر جملهي آلماني که نقل کردم, هيچ عاملي که مفاد جمله را منفي کند وجود ندارد. اما در ترجمهي عربي اين جمله منفي شده است.
3) Es wird deshalb vorsichtiger sein, ihre Werke allgemein als Ausgaben zu bezeichnen (28, 1-2).
ترجمهي عربي: لذا من الحکمة ألا نشير إلي أعمالهم بشکل عام کنسخٍ قائمة بذاتها (ص 259, سطر 14ـ15).
ترجمهي پيشنهادي فارسي: از اين رو, مناسبتر اين است که کار ايشان را عموماً مصاحفي مستقل بشماريم.
توضيح: بازهم اشکال در ترجمهي جملات مثبت به صورت منفي
4) Miqdād b. ‘Amr, von jemenischen Stamm Bahrā, mußte, in eine Blutfehde verwickelt, flüchten und war schließlich in Mekka gelandet und Schutzgenosse des Aswad b, ‘Abd-Jaghūt, offenbar eines jemenischen Landsmannes, geworden.
ترجمهي عربي: المقداد بن عمرو, من عشيرة بهرا اليمنية, هرب بسبب ثأرٍ وانتهي به الهرب إلي مکة حيث أصبح رفيقاً لأسود بن عبديغوث, و هو علي الأرجح أيضاً من اليمن (ص 260, سطر آخر و ص 261, سطر اول).
ترجمهي پيشنهادي فارسي: مقدار بن عمرو, از طايفهي يمني بَهراء, بهسبب خوني از يمن گريخته و سرانجام سر از مکه درآورده بود. در آنجا با أسود بن عبديغوث عقد جوار (ولايت) بسته بود که وي نيز به احتمال زياد از اهل يمن بود.
توضيح: در ترجمهي عربي آمده است که مقداد در مکه با أسود بن عبديغوث رفيق شده است؛ اما درواقع, وي به دليل ترس از قصاص با عقد جوار به ولايت اسود بن عبديغوث در آمده بوده است. معروف است که بعدها وي مقداد را به پسرخواندگي خود برگرفت و از همين رو به او مقداد بن أسود نيز ميگفتند (ابنسعد, الطبقات الکبري, ص 161). نلدکه در پاورقي متن آلماني خود در اينباره به منابع فراواني از جمله ابنسعد, ابنقتيبة, طبري, نووي, و ابنحجر عسقلاني ارجاع داده است. چنانچه مترجم به هريک از اين آثار مراجعه ميکرد, اين نکته را به سادگي درمييافت که رابطهي مقداد و أسود در مکه تنها دوستي و رفاقت نبوده, بلکه از آن بالاتر نوعي عهد و پيمان حقوقي بوده است.
آنچه مترجم عربي را به اشتباه انداخته, واژهي Schutzgenosse در متن آلماني است. طبيعي است که در زبان آلماني واژهاي براي بيان دقيق معناي "پيمان ولاء" نيست. نُلدکه به طرزي هوشمندانه با ترکيب دو کلمهيschützen (به معناي حمايت, حفاظت و دفاع) و Genosse (به معناي دوست و رفيق) کوشيده تا اين مفهوم را هرچه نزديکتر به معناي عربيـجاهلي آن بيان کند, اما مترجم عربي تنها به ذکر واژهي رفيق اکتفا کرده است.
5) In einer anderen Tradition heißt es, dass Ibn Mas‘ūd 112 Suren hatte, indem die beiden Beschwörungssuren fehlten (41, 18-19).
ترجمهي عربي: في رواية أخري أن في قرآن ابن مسعود 112 سورة, فيما تغيب سورتا القسم (ص 273, سطر 11).
ترجمهي پيشنهادي فارسي: در روايتي ديگر آمده که مصحف ابنمسعود 112 سوره داشت و خالي از معوذتين (: دو سورهي فلق و ناس) بود.
توضيح: روشن است که سوري با عنوان "دو سورهي قسم" نداريم. مشهور است که مصحف ابنمسعود سورههاي معوذتين نداشت. فعل beschwören در آلماني به معناي سوگند خوردن است, اما وقتي دربارهي اموري چون روح يا شر بهکار رود, به معناي دفع کردن و بيرون راندن است. درواقع مترجم عربي در اينجا بدون توجه به اصطلاح معروف معوذتين در علوم قرآن, اين واژه را به گونهي تحتاللفطي ترجمه کرده است.
6) Die Tradition, deren Inhalt soeben dargelegt worden ist, habe ich in der Überschrift „die herrschende“ genannt (50, 6-7).
ترجمهي عربي: في العنوان, دعوت هذا التقليد الذي عرضت مضمونه أعلاه, تقليداً سائداً (ص 281, سطر 8).
ترجمهي صحيح فارسي: در سرفصل بحث, روايتي را که مضمون آن در بالا گذشت, روايتِ مشهور و غالب ناميدم.
توضيح: دو معناي اصلي و معروف واژهي Tradition عبارتند از: "روايت" و "سنت (يا ميراث)". در زبان عربي, اولي را با کلمهي "الرواية" و دومي را با واژهي "التقليد" بيان ميکنند. مؤلف در صدر بحث (متن عربي, ص 279) اين واژه را به درستي به روايت (: الرواية السائدة) ترجمه کرده است, اما هيچ معلوم نيست چرا در اينجا آن را به (تقليد سائد) برگردانده است. مطمئناً خوانندهي متن عربي بهکلي از معناي اين جملهي ساده محروم ميماند.
7) Die Veranlassung des Planes durch den Feldzug von Jemama, der feierliche Beweggrund, das Wort Gottes vor dem Untergang zu bewahren, sowie die Beteiligung des regierenden Chalifen und des neben ihm damals mächtigsten Mannes der Theokratie, alle diese Umstände geben der Sammlung den Charakter eines für Religion und Staat grundlegenden Werkes (19, 3-8).
ترجمهي عربي: إن حملة اليمامة التي کانت السبب الاحتفالي لحفظ کلمة الله من الاختفاء واشتراک الخليفة الحاکم و إلي جانبه أقوي رجل في الثيوقراطيا آنذاک في الأمر عوامل تعطي جمع القرآن طابع العمل الاساسي للدين و الدولة (ص 252, سطر 11ـ13).
ترجمهي پيشنهادي فارسي: اينکه جنگ يمامه سببساز رسميِ حفظ کلامالله از تباهي بوده و نيز مشارکت خليفهي حاکم و, در کنار او, قويترين مرد سياسي در حکومت ديني آن زمان در کار, همگي نشان ميدهند موضوع جمع قرآن رنگ و بوي مذهبيـسياسي داشته است.
توضيح: ترجمهي عربي کاملاً تحتاللفظي است. کلمهي احتفال (به معناي جشن و ميهماني و سرور) در اين جمله هيچ معنايي نميدهد, گواينکه اين تعبير برگردان دقيق و تحتاللفظي feierlich در زبان آلماني است. ايراد ديگر در ترجمهي فعلِ bewahren روي داده است. اين واژه دقيقاً به معناي حفاظت, صيانت و جلوگيري از تباهي است. وقتي مترجم واژهي "الاختفاء" را در ترجمهي عربي اين فعل بهکار ميبرد, خواننده لاجرم گمان خواهد برد که گويا عدهاي درصدد مخفي نگهداشتن قرآن بودهاند و اقدام خليهي وقت در جمع و تدوين قرآن مانع عمل ايشان شده است.
8) Sehr merkwürdig ist, dass nach Tabarī I 2163, 9 noch im Jahre 35 a.H. die zehnte Sure (Junus) des medinischen Qoran als „siebente“ bezeichnet wurde (39, no. 1).
ترجمهي عربي: من الغريب جداً أن توصف حسب الطبري 1, ص 2163, س 9, السورة العاشرة (يونس) من القرآن المدني في السنة 35 للهجرة بالسورة السابعة (ص 270, پاورقي 145, سطر 1ـ2).
ترجمهي پيشنهادي فارسي: عجيب اينکه در تاريخ طبري, ج 1, ص 2163, سطر 9, ذيل حوادث سال 35 هجري, سورهي يونس (10) هفتمين سوره و از سور مدني شمرده شده است.
توضيح: متن عربي چنين القا مي کند که گويا سورهي يونس از سور مدني نازل شده در سال 35 هجري بوده است!
9) Das Wort kommt schon in der heidnischen Poesie (24, no. 4)
ترجمهي عربي: و ترد هذه الکلمة في الشعر الوثني (ص 257, پاورقي 76, سطر 2).
ترجمهي پيشنهادي فارسي: اين واژه در اشعار جاهلي آمده است.
توضيح: Heidnisch به معناي کافرانه است, اما مراد از آن در اينجا اصطلاح "جاهلي" است. مترجم کلمه را به صورت تحتاللفظي به وثَني برگردانده است, بيآنکه توجه کند مراد مؤلف اصطلاح معروف "شعر جاهلي" است. جالب اينکه نلدکه خود در ادامه به شاعراني چون هذيل, متلمّس, لبيد و أوس بن حجر اشاره ميکند که همگي از شاعران معروف جاهلياند.
10) Vom 13. Rabī‘ I a.H. 11 bis 21 Gamādā II a.H. 13 (19, no. 1).
ترجمهي عربي: من الثالث عشر لربيع الاول من السنة الثانية للهجرة حتي الحادي و العشرين من جمادي الثانية من السنة الثالثة للهجرة.
ترجمهي پيشنهادي فارسي: از سيزدهم ربيعالاول سال 11 هجري تا بيست و يکم جمادي الثاني سال 13 هجري.
توضيح: اين مدت خلافت ابوبکر است. مطمئناً وي در زمان حيات پيامبر, در سال دوم هجري خليفه نبوده است. مترجم عدد 11 لاتين را به اشتباه II رومي خوانده است.
نقل مطالب تنها با ذکر مأخذ مجاز است