شتر يا ريسمان: حتي يَلِجَ الجَمَلُ في سَمِّ الخِياطِ (اعراف، 40)

  

 

شتر يا ريسمان:

حتي يَلِجَ الجَمَلُ في سَمِّ الخِياطِ (اعراف، 40) [1]

نوشته: اَندرو ريپين

ترجمه: مرتضي كريمي‏نيا

 (ترجمان وحی، سال ذوازدهم، شماره ۲، شماره ی پیاپی ۲۴، پاییز و زمستان ۱۳۸۷ )

 

يادداشت  كوتاه م. ب. شيوب در مجله عربيكا، سال 23، ش 3، بار ديگر توجهات را به تفاسير و قرائات مختلف از واژه «جَمَل» در آيه چهلم سوره اعراف معطوف كرد.[2] اما اين نخستين بارنيست كه در اين باب مطلبي منتشر مي‏شود؛ چند سال قبل ويليام م. وات همين موضوع را به تفصيل بيشتر بررسي كرده بود و من گمان مي‏كنم بايد افزود كه، تا آنجا كه به شرح نظر زمخشري مربوط مي‏شود، بسيار دقيق‏تر از شيوب عمل كرده بود.[3] با تمام اين احوال، همچنان نكات بيشتري بر مقاله وات هم مي‏توان افزود تا نشان دهيم تفسير اين آيه در گذر تاريخ از تحول و تغييري برخوردار بوده است. اين امر سخن شيوب را در جاي درست خودش قرار مي‏دهد و به نوعي حرف وي را تصحيح مي‏كند.

واژه «جَمَل» در اين آيه طي قرون متمادي حجم نامتناسبي از آراء و اقوال تفسيري را به نسبت اهميت ظاهرش پديد آورده است. همچنان كه وات در مقاله خود اشاره كرده است، سفيان ثوري (م 161 ق) براي مادّه بدون اِعراب «ج م ل» معناي ريسمان كشتي را داده است. چنين معنايي را به ابن‏عباس (البته نه كاملاً بي‏اسناد، كه وات ادعا كرده) نسبت داده‏اند، اما با توجه به مشكل منابع و تاريخ تدوين اين اثر كه در مقدمه تفسير نيز بدان اشارت رفته است، مي‏توان در ارزش و اعتبار تاريخي چنين گزارشي ترديد كرد.[4] ما [در اين مقال] با اطمينان هم‏عقيده فرّاء (م 207 ق) و نكات  كوتاه اما جالب او درباب اين آيه‏ايم. وي به‏صراحت اعلام مي‏دارد كه جمل به همان قرائت رايج صحيح، و معناي آن "زوج الناقة" (شتر نر بالاتر از شش ساله) است. سپس قرائتي ديگر، يعني جُمَّل (به معناي ريسماني مجموعي: "الحِبال المجموعة") را از ابن‏عباس نقل مي‏كند.[5] در اين ميان، ابوعبيده (م 209 ق) هيچ توضيحي درباب جمل نمي‏دهد و تنها به بيان معناي سمّ الخِياط (سوراخ سوزن) مي‏پردازد. ابوعبيد (م223/224 ق) ضمن اندك مباحثي كه از كتابش انتشار يافته است، خاطرنشان مي‏كند كه ابن‏عباس در اين آيه جُمَّل خوانده و معناي آن نوعي ريسمان دريايي "القَلس من قلوس البحر" است. در سوي ديگر، ابن‏قتيبة (م286 ق) بي‏هيچ توضيح اضافه‏اي، جَمَل را صرفاً با بعير معادل مي‏شمارد.[6]



[1] اين مقاله ترجمه‏اى است از:

Andrew Rippin,» Quran 7.40: Until the camel passes through the eye of the needle«, Arabica XXVIIii (1980) pp. 107-113.

[2]1. M. B. Schub,» It is easier for a cable to go through the eye of a needle than for a rich man to enter God's kingdom« Arabica, XXIII  1976) 311-312.

شيوب در پانويس نخست مقاله‏اش، شماره آيه را 41 ذكر مى‏كند.

[3]2. W. Montgomery Watt,» The camel and the needles eye«, in C.J. Bleeker, et al. (eds.), Ex Orbe Religionum, Studia Geo Widengren (Leiden: Brill, 1972) pars altera, pp. 155-158. Also see A.S. Tritton, »The Camel and the Needles Eye«, BSOAS, XXXIV (1971), 139,

تريتون در مقاله فوق‏الذكر اشاره مى‏كند كه زمانى "جمل" به جاى واژه صحيحِ "حبل" خوانده شده و تصحيف روى داده است و همين شكل را افراد ظاهربين و ملانقطى استمرار داده‏اند. صد البته چنين برداشتى اهميت و جايگاه تفاسير مسيحى از عبارت مشابه در عهد جديد را ناديده مى‏انگارد. براى تفصيل بيشتر، نك. ادامه همين مقاله.

[4]. سفيان الثورى، تفسير القرآن الكريم رامپور، 1965، ص 70. نك به مقاله وات، ص 157، پانويس 1. درباب تفسير سفيان ثورى نيز نك . اثر زير از جان ونزبرو:

J. Wansbrough, Quranic Studies Sources: and Methods of Scriptural  Interpretation (Oxford: Oxford University Press), esp. p. 137

 

[5]. الفرّاء، معانى القرآن قاهره، 1955، ج 1، ص 379. درباب معناى ناقه نگاه كنيد به دو مدخل "بعير" و "جمل" در قاموس لين در زير:

E.W. Lane, An English-Arabic Lexicon (London: William and Norgate,1863-1893

[6]. ابوعبيدة، مجاز القرآن قاهره، 1954، ج 1، ص 214 (زير آيه 39)؛ ابن‏قتيبة، تفسير غريب القرآن (قاهره، 1958)، ص 167. درباب نقل قول از كتاب ابوعبيد نك. بخشى از فضائل القرآن وى  كه به همت آنتوان اشپيتالر در زير انتشار يافته است:

A. Spitaler,» Ein Kapital aus den Fadā'il al-Qur'ān von Abu، Ubaid al-Qāsim ibn Sallām, in J.W. Fück (ed), Documenta Islamica Inedita (Berlin: Akademie Verlag, 1952), p. 7 (report number 46) and p.19.

 

ادامه نوشته

واژگان دخيل و تعيين زبان خارجي آنها در تفسير قرآن

واژگان دخيل و تعيين زبان خارجي آنها در تفسير قرآن1

اندرو ريپين

ترجمه‌ي مرتضي كريمي‏نيا  

 

جلال‏الدين سيوطي (متوفي 911 ق / 1505 م) دست كم دو اثر مستقل در باب واژگان «دخيل» در قرآن نگاشته است. نخستين آنها المتوكّلي فيما ورد في القرآن باللغات، مختصر في معرَّب القرآن نام دارد. نام اين رساله مأخوذ از اسم خليفه‏اي (متوفي سال 943 / 1536) است كه به اين نويسنده دانشمند فرمان داده بود تا فهرستي از واژه‏هاي قرآني را گردآورد كه «مأخوذ از زبانهاي امهاري (حبشي)، فارسي و يا هر يك از اقوام ديگر غير عرب باشد».2 به گفته سيوطي، اين فهرست خلاصه‏اي از ديگر كتاب مفصل‏تر او با نام مسالك الحنفاء في والدي المصطفي است.3 اين فهرست كه شامل 108 واژه از يازده زبان است، بر حسب زبانها، و در مجموعه هر زبان، برحسب ترتيب سوره‏ها و آيات قرآن منظم شده است.4 

 دومين كتاب سيوطي، المهذَّب فيما وقع في القرآن من المعرَّب، بسيار مشابه اثر نخستين است، اما واژه‏ها در اين كتاب به ترتيب الفبايي آمده‏اند.5 اين كتاب حاوي آرا و نظريات متفاوت بيشتري نسبت به المتوكّلي است (يعني، گاه يك واژه به دو يا چند زبان مختلف نسبت داده مي‏شود)، اما با اين حال، گاه مي‏شود كه واژه‏اي را صرفاً دخيل مي‏شمارد، بي آنكه مشخص كند از چه زباني گرفته شده است.

ادامه نوشته