مأخذ آرای قاضی القضاة ابواحمد بن ابیعلّان (م 409 ق) در تفسیر شیعه و سنی
http://kariminia.kateban.com/post/2711
http://kariminia.kateban.com/post/2711
http://kariminia.kateban.com/post/2566
المصابيح في تفسير القرآن: گنجي کهن در تاريخ تفسير شيعه (بخش دوم)
این مقاله در جشن نامه ی استاد محمد علی مهدوی راد، زیر نظر آقای رسول جعفریان انتشار یافته است
ويژگيهاي منحصر به فرد وزير مغربي در المصابيح
الف) وي نخستين مفسر شيعي است که از حجم روايات شيعه در تفسير ميکاهد. اين شيوه در تفسير التبيان عيناً ادامه مييابد.[1] مغربي باآنکه دانشمندي شيعه از خانداني شيعه است (نک. شرح حال وي در نجاشي، ص 69)، در تفسير خود از هيچيک از منابع تفسيري و حديثي شيعه، نقل مستقيم نميکند. اين بدان معناست که نام هيچيک از مفسران و محدثان شيعه در تفسير مغربي نيامده است. وي تنها در مواردي معدود برخي روايات امام زين العابدين عليه السلام و صادقين عليهما السلام را بدون ذکر مأخذ ذکر ميکند.
مأکلهي سالانهي يهود:
بررسي روايتي تفسيري در منابع کهن شيعه و سنّي
مرتضي کريمينيا
انتشار یافته در: پژوهشهای قرآن و حدیث (مقالات و بررسیها)، سال 44، ش 2، پاييز و زمستان 1390.
چکيده
اين مقاله به بررسي متني و منبع شناختي يک روايت تفسيري ميپردازد که نخستين بار در دو تفسير التبيان و مجمع البيان به نقل از امام باقر عليه السلام آمده است. مؤلف نشان ميدهد که مأخذ شيخ طوسي در نقل اين روايت، المصابيح في تفسير القرآن تأليف ابوالقاسم حسين بن علي معروف به وزير مغربي (370ـ418 ق) بوده است. وزير مغربي اين سخن را به نحوي مبهم به "ابوجعفر" نسبت ميدهد؛ اما اين روايت نه در هيچيک از منابع حديثي و تفسيري شيعه پيش از وزير مغربي آمده، و نه در مهمترين منابع تفسير مأثور اهل سنت چون ابوجعفر طبري و ابنابنحاتم رازي ثبت شده است. مقالهي حاضر ميکوشد ردّ پاي اين نقل و روايات مشابه را در منابع تفسيري و روايي کهن بجويد و نشان دهد که وزير مغربي روايات تفسيري متعددي از تفسير کلبي (م. 146 ق) را در اثر خود نقل کرده و تمامي آنها را به ابوجعفر يعني امام باقر عليه السلام نسبت داده است. اين روايات تقريباً همگي به نقل قصص، اسباب نزول، و تعيين مبهمات، اعلام و اماکن قرآني مربوطند. روش بحث در اين مقاله تحليل سندي نيست، بلکه ترکيبي از دو روش تحليل متن و تحليل منبع است.
کليد واژهها
وزير مغربي؛ المصابيح في تفسير القرآن؛ روايت مأکلة؛ شيخ طوسي؛ التبيان في تفسير القرآن؛ تاريخ تفسير شيعه؛ تفسير کلبي
لینک دریافت:
http://journals.ut.ac.ir/page/download-rAlj-vljVTI.artdl
http://journals.ut.ac.ir/page/article-frame.html?articleId=1236741
المصابيح في تفسير القرآن: گنجي کهن در تاريخ تفسير شيعه
(قسمت اول)
مرتضي کريمينيا
این مقاله در جشن نامه ی استاد محمد علی مهدوی راد، زیر نظر آقای رسول جعفریان انتشار یافته است
تا پايان قرن چهارم هجري، تفسير شيعه دو مرحلهي مهم را پشت سر نهاده است. نخست دوران حضور امامان شيعه (عليهم السلام) و شکلگيري بدنهي روايات شفاهي همراه با ثبت پراکندهي اين روايات تفسيري در کتب روايي و دوديگر دوران تدوين آثار تفسيري مأثور در قرون سوم و چهارم هجري. تقريباً تمامي آثار تفسيري که تا اين زمان تدوين يافتهاند از سبکي واحد با اين ويژگيها برخوردارند: گزينشياند، يعني تنها به تفسير برخي آيات و عبارات توجه ميکنند. تنها به نقل روايات، آن هم روايات شيعي ميپردازند. همانند متون روايي کهن اهل سنت، گاه به نقل برخي روايات دال بر تحريف قرآن ميپردازند. به برخي ابزارها يا روشهاي تفسيري رايج در ميان تفاسير اهلسنت اصلاً توجه ندارند: از جمله نقل اختلاف قرائات مشهور، استشهاد به شعر جاهلي، دقائق نحوي و بلاغي و گرامري، ريشهيابي اتيمولوژيک و مانند آن.
اختلاف قرائت يا تحريف قرآن:
نگاهي به نقل روايات شيعه در تفسير التبيان
مرتضي کريمي نيا
انتشار يافته در مجله علوم حديث، سال يازدهم، شماره دوم، شماره پياپي 40، تابستان 1385
چکيده: مقاله حاضر به بررسي برخي روايات دال بر تحريف قرآن ميپردازد که متون حديثي و تفسيري کهن شيعه آنها را به ائمه عليهم السلام نسبت دادهاند، اما شيخ طوسي نخستين بار در تفسير التبيان خود در عين رد صريح انديشهي تحريف قرآن، برخي از اين روايات را به عنوان توضيحي تفسيري در فهم آيات قرآن بهکار گرفته است. نحوهي استفادهي شيخ طوسي از اين روايات در تفسير التبيان سبب شده است که مفسران شيعهي دنباله روي وي مانند طبرسي، بعدها اغلب اين اخبار را در شمار روايات <اختلاف قرائت>منسوب به ائمه و در کنار ساير قرائات مشهور يا شاذ ذکر کنند.
نخستين پژوهشها درباب وزير مغربي(370ـ418) والمصابيح في تفسير القرآن
سالها بود که من با علاقه بسيار تفسير التبيان را ميکاويدم و بر مؤلفش درود ميفرستادم. شيخ طوسي (385ـ460) را به حق بايد نخستين مفسّر شيعه دانست که تفسيري کامل بر سراسر قرآن و با رويکردي تازه نگاشت و تاريخ تفسير شيعه را از نقطهاي عطفي بسيار مهم گذر داد. پيشتر در مقالات متعدد نشان داده بودم که اهميت کار شيخ طوسي در تاريخ تفسير شيعه اماميه تا چه اندازه است و او کدام عناصر و روشهاي تفسيري را به تفسيرنگاري شيعه افزوده است (مثلا نک. <شيخ طوسي و منابع تفسيري وي در التبيان>، در مطالعات اسلامي (دانشكدهي الهيات دانشگاه فردوسي مشهد)، شمارهي 74، زمستان 1385؛ <اختلاف قرائت يا تحريف قرآن: نگاهي به نقل روايات شيعه در تفسير التبيان>، در علوم حديث، سال يازدهم، ش 2، شمارهي پياپي 40، تابستان 1385).
از حدود 2 سال پيش بر اثر اتفاقي ميمون دريافتم اديبي دانشمند و مفسري گرانمايه که قريب نيم قرن پيش از شيخ طوسي ميزيسته و در امور سياسي و ديواني دستي داشته، در اين امر فضل تقدم بر شيخ طوسي دارد. ابوالقاسم حسين بن علي مغربي معروف به "وزير مغربي" و "ابنالوزير" متوفاي 418 قمري دانشمندي است که از نظر من تاريخ تفسير شيعه در صورت کنونياش بسيار مديون اوست. او و پدرش که در دربار عباسيان و آلبويه در بغداد، فاطميان مصر و حمدانيان در حَلَب سمتهاي وزارتي و ديواني داشتهاند، در فقه، تفسير، حديث و از همه بالاتر، در ادب و لغت عربي دستي داشتهاند. المصابيح في تفسير القرآن يکي از مهمترين نگاشتههاي ابوالقاسم حسين بن علي المعروف بالوزير المغربي است که تنها شيخ طوسي در کتاب خود از آن بهره برده و از آن نقلهايي کرده است؛ گواينکه استفادهي شيخ طوسي از تفسير وزير مغربي بسيار بيشتر از آن مقداري است که وي در تفسير التبيان بدان اعتراف ميکند.
بهجز شيخ طوسي، به ندرت کسي را ميشناسيم که از تفسير وزير مغربي يعني المصابيح في تفسير القرآن استفادهي مستقيم کرده باشد. افرادي چون زرکشي، ابوحيان غرناطي، ابوالحسن نيشابوري اندک اشارههاي مستقيم بدين تفسير داشتهاند. همين امر افزون بر دلايلي که بايد به تفصيل در جاي خود مطرح کنم، سبب شده است که در طول تاريخ، نسخهاي تفسير المصابيح بسيار اندک و تقريباً مفقود باشند. خوشبختانه اکنون ميدانيم از اين تفسير و ساير آثار وزير مغربي نسخههايي معدود در کتابخانههاي ايران و جهان باقي مانده است.
از شبي که اهميت و جايگاه تفسير مغربي را شناختم، کار بر روي تفسير التبيان را تقريباً يکسره کنار نهادم و در طلب نسخههاي المصابيح اثر وزير مغربي چهارگوشهي عالم را کاويدم و اکنون پس از قريب 2 سال، با تهيهي برخي از اين نسخ، کار تصحيح متن آن را آغاز کردم و اميد ميبرم با افزودن حواشي و استخراج منابعِ وزير مغربي، بهزودي موفق به انتشار نسخهاي محقَّق از اين تفسير مبتکرانه و بيبديل شوم. به جز تصحيح متن تفسير، نکات فراواني در کار وزير مغربي يافتهام که تقريباً همگي از جمله اختصاصات و منفردات وزير مغربي در تفسير شيعه و گاه در سراسر تاريخ تفسير شيعه و سني بهشمار ميآيد. از اين ميان، يکي دو مقاله را انتشار دادهام (مثلاً <مأکلهي سالانهي يهود: بررسي روايتي تفسيري در منابع کهن شيعه و سنّي>، در پژوهشهاي قرآن و حديث (مقالات و بررسيها)، سال 44، ش 2، پاييز و زمستان 1390) و چندين نوشتهي ديگر را در نوبت انتشار دارم (از جمله: مسألهي سيرهي نبوي در تفسير المصابيح؛ نقل قول از عهدين در تفسير مغربي؛ پيوند وزير مغربي با مفسران معتزلي؛ روايت در تفسير وزير مغربي؛ جوانب ادبي تفسير المصابيح). همچنين درآمدي کلي بر معرفي اين تفسير ارزشمند همراه با نمونهاي از متن تصحيح شده را در جشننامهي استاد محمدعلی مهدويراد که بزودي انتشار خواهد يافت، آوردهام. عنوان مقالهی مذکور چنين است: <المصابيح في تفسير القرآن: گنجي کهن در تاريخ تفسير شيعه>.
ناگفته نگذارم که پيشتر در سال 2000 ميلادي بخشي از متن تفسير وزير مغربي را دانشجويي به نام عبدالکريم بن صالح بن عبدالله الزهراني در دانشگاه امالقري همراه با مقدمهاي بسيار ضعيف و آکنده از اشتباهات علمي تصحيح کرده که نسخهي آن بر روي اينترنت هم موجود است. علاوه بر انبوهي اشتباهات در پانويسهاي توضيحي ذيل تفسير آيات، اين دانشجو در مقدمهي خود کوشيده است تا با استناد به دلايلي مضحک، وزير مغربي را دانشمندي غيرشيعه معرفي کند.
در اين باره باز هم خواهم نوشت ان شاء الله.
التِبيان في تفسيرالقرآن
/ مرتضي کريمي نيا /
انتشار يافته در دانشنامهي جهان اسلام
التبيان في تفسير القرآن، تفسيري است از محمدبن حسن طوسي معروف به شيخ طوسي، فقيه و محدّث و متکلم نامور امامي قرن پنجم. اين کتاب اولين تفسير کامل شيعي از قرآن کريم است که مفسر آن، علاوه بر نقل روايات مأثور، با تکيه بر عقل و توجه به علوم مختلف به ارزيابي آراي تفسيري گذشتگان و معاصران خود پرداخته است؛ ازينرو اين تفسير جامع انواع علوم و فنون متعلق به تفسير قرآن، همچون صرف و نحو و اشتقاق و معاني و بيان و حديث و فقه و کلام و تاريخ است (صدر، ص 339). شيخ طوسي خود در کتاب فهرست (ص 288) مي گويد که کتابي بي نظير در تفسير قرآن دارد (براي داوريهاي علماي قديم و جديد رجوع کنيد به طبرسي، ج 1، مقدمه، ص 75؛ بحرالعلوم، ج 3، ص 228؛ آقابزرگ طهراني، ج 3، ص 328؛ حکيم، ص 310ـ312). پيش از اين تفسير، مفسران شيعه تنها به نقل روايات از صحابه يا ائمه عليهم السلام و نيز اشاره به برخي نکات لغوي و گاه نقل اسرائيليات پرداخته اند (براي نمونه رجوع کنيد به تفسير فرات کوفي *، تفسير عياشي *، تفسير علي بن ابراهيم قمي ). از ميان مفسران اهل سنّت نيز تنها طبري (متوفي 310) علاوه بر نقل اقوال، به نقد آنها و انتخاب رواياتي که از نظر او اصحّ روايات بوده، پرداخته است (آل ياسين، ج 2، ص 23ـ 25).
التبيان في تفسير القرآن، تفسير کل قرآن بترتيب سوره هاي آن است و در ده جلد تدوين شده است. مفسر در آغاز هر سوره، به نامهاي آن و وجه تسميه آنها، مکي يا مدني بودن سوره، و وجود آيه ناسخ و منسوخ در آن اشاره کرده، سپس به بررسي اختلاف قرائات، معناي لغوي واژگان، اشتقاق، صرف، نحو و گاه نکات بلاغي آيات پرداخته و سرانجام، معناي کلي آيات را شرح و تفسير کرده است (براي اطلاع بيشتر از شيوه شيخ طوسي در پرداختن به مباحث تفسيري رجوع کنيد به اکبرآبادي، ج 2، ص 371ـ 378؛ جعفر، ص 87 ـ93). شيوه بيان و ترتيب مطالب در تفسير وي عيناً در تفسير مجمع البيان في تفسير القرآن امين الاسلام طبرسي (متوفي 538) به کار گرفته شده است، با اين تفاوت که طبرسي، مباحث لغت و اعراب و قرائات و شأن نزول و معناي آيه را بروشني از يکديگر جدا کرده است.
شيخ طوسي در مقدمه التبيان، با اشاره به انگيزه خويش از نوشتن اين تفسير، مي گويد که هيچيک از علماي شيعه را نديده است که کتابي در تفسير تمام قرآن و مشتمل بر همه انواع علوم و معاني آن نوشته باشد؛ تنها برخي از ايشان به ذکر روايات موجود در کتب حديثي پرداخته اند، بي آنکه استقصا کنند يا در تفسير مبهمات آن بکوشند. وي عالمان اهل سنّت را در اين موضوع به سه دسته تقسيم مي کند: کساني چون طبري که بتطويل هر سخن منقولي را در تفسير قرآن گرد آورده اند؛ کساني که به اختصار تنها به تفسير الفاظ غريب و مشکل قرآن پرداخته اند؛ و کساني که راه ميانه پيموده اند و بيشتر به علومي توجه کرده اند که خود در آن تبحر داشته اند؛ مثلاً زَجّاج و فَرّاء به صرف ونحو، مُفَضَّل بن سَلَمه به واژگان و اشتقاق الفاظ، ابوعلي جبّائي به کلام و ابوالقاسم بلخي به فقه توجه کرده اند. طوسي فقط تفسير ابومُسلم محمدبن بحر اصفهاني (متوفي 320) و علي بن عيسي رمّاني (متوفي 384)، هر دو از علماي معتزله، را بهترين مي داند، اما تذکر مي دهد که ايشان نيز گاه به امور غيرضروري پرداخته اند (براي موارد نقل شيخ طوسي از تفسير ابومسلم رجوع کنيد به غياثي کرماني، جاهاي متعدد؛ براي تشابه ميان بخشهايي از تفسير التبيان و تفسير رمّاني رجوع کنيد به آيت اللّه زاده شيرازي، ج 2، ص 486ـ 488). بنابراين وي مي کوشد که تفسيرش به اختصار همه فنون و علوم قرآني را دربرگيرد، متشابهات قرآن را توضيح دهد، مباحث کلامي در رد مُجبِّره و مُشبّهِه و مُجسِّمه و جز ايشان را بيان و ادله علماي شيعه بر حقانيت اصول و فروع مذهبشان را با استناد به آيات قرآن بازگو کند ( التبيان، ج 1، مقدمه، ص 1ـ2).
شيخ طوسي در ابتداي تفسير خود، فصلي مي گشايد و در آن به ذکر پارهاي نکات کلي در تفسير و علوم قرآني مي پردازد. نخست تحريف قرآن، به معناي زيادي يا نقصان در آيات، را مردود مي شمارد و به تبع سيدمرتضي (355ـ436)، همه روايات شيعه و اهل سنّت را در باره افتادگي آيات فراوان از قرآن، خبر واحد مي داند که هيچگاه يقين آور نيست و به فرض درستي، خدشهاي بر صحت متن موجود قرآن وارد نمي کند (ج 1، مقدمه، ص 3). طوسي در ادامه، روايات دالّ بر عدم جواز تفسير به رأي را مانع از تدبّر در قرآن و فهم ظواهر آيات نمي داند؛ ليکن معاني آيات قرآن را به چهار دسته تقسيم مي کند که از آن ميان، فقط دسته نخست از معرفت بشر بيرون است : 1) آياتي که علم آنها مختص خداوند است، مانند شناخت دقيق زمان قيامت در آيه 186 سوره اعراف؛ 2) آياتي که ظاهرشان با معناي دروني آنها يکي است و هرکس با زبان عربي آشنا باشد، معنا را درمي يابد، مانند حرمت قتل نفس در آيه 151 سوره انعام؛ 3) آيات مجمل که ظاهرشان حاکي از تفصيل معنايشان نيست، مانند کيفيت اجراي جزئيات مناسک حج در آيه 91 سوره آل عمران، معناي اين آيات را تنها بايد از بيانات پيامبر اکرم و ائمه عليهم السلام به دست آورد و در اين موارد نمي توان تفسير به رأي کرد يا از ديگر مفسران تقليد کرد، مگر آنکه نظر مفسران مورد اجماع باشد؛ 4) آياتي که در آنها واژهاي داراي دو يا چند معناي محتمل است. در اينجا اگر دليلي از جانب پيامبر يا امام معصوم يا دليل عقلي بر صحت يکي از اين معاني نداشتيم، تنها بايد بگوييم که ظاهر آيه چند وجه مختلف را محتمل کرده است (ج 1، مقدمه، ص 4ـ6). وي تأکيد مي کند که تقليد از هيچ مفسري روا نيست و در پذيرفتن هر تفسير يا تأويلي بايد به ادله عقلي يا شرعي رجوع کرد، ليکن به هيچ روي خبر واحد را از جمله ادله شرعي در تفسير قرآن نمي داند (همان، مقدمه، ص 6ـ7). اين تقسيمات از جهات فراواني به تقسيم بندي تفسير طبري (ج 1، ص 25ـ26) شبيه است و منبع آن نيز روايتي منسوب به ابنعباس است (براي متن روايت رجوع کنيد به زرکشي، ج 2، ص 164).
پس از اين مطلب، سه بحث مهم ديگر مي آيد. نخست طوسي روايات عامه دالّ بر نزول قرآن بر «هفت حرف» (اَحْرُف سبعه ) را خبر واحد و غيرقطعي مي داند و پس از ذکر ديدگاههاي مختلف دانشمندان اسلامي، در توجيه آنها مي گويد که به فرض صحت اين روايات، بهترين توجيه آن است که مراد از هفت حرف را هفت وجه اختلاف در قرائات قرآن، از قبيل اختلاف در حروف کلمه، اعراب و تقديم و تأخير کلمه، بدانيم (قس زرکشي، ج 1، ص 334ـ336)؛ زيرا ائمه شيعه، خواندن قرآن را بنا بر قرائتهاي مختلف قرّاء جايز شمرده اند ( التبيان، ج 1، مقدمه، ص 7ـ 8). ظاهراً هيچيک از علماي شيعه و اهل سنّت تاکنون به اين وجه اشاره نکرده اند، زيرا آن روايات، به هر معنايي که باشند، با قرائتهاي هفت گانه پيوند ندارند (رجوع کنيد به البيان في تفسيرالقرآن ) و اين توجيه نيز با موضوع جوازِ خواندن قرآن مطابق با قرائتهاي مختلف قرّاء ارتباط روشني ندارد. طوسي سپس به تقسيم آيات محکم و متشابه پرداخته و دلايل و فوايدي بر وجود آيات متشابه در قرآن ذکر کرده است. موضوع نسخ آيات قرآن آخرين مبحثي است که شيخ طوسي در مقدمه بتفصيل به آن پرداخته است. وي با رد ادله مخالفان وجود ناسخ و منسوخ در قرآن، نسخ را در اوامر و نواهي و اَخبار قرآن، ممکن و واقع شده مي داند و با ذکر تقسيم بندي مشهور نسخ (نسخ حکم بدون تلاوت، نسخ تلاوت بدون حکم و نسخ حکم و تلاوت ) دو نوع اول را مي پذيرد (ج 1، مقدمه، ص 9ـ13؛ قس ج 1، ص 393ـ394 که هر سه گونه نسخ را ممکن و سومي را غيرواقع مي شمارد)، اما فقيهان و مفسران اماميه غالباً فقط امکان و وقوع نوع اول را مي پذيرند و امکان نوع دوم و سوم را مستلزم تحريف قرآن مي دانند (براي نمونه رجوع کنيد به خوئي، ص 205ـ207، 285ـ286).
طوسي در التبيان في تفسيرالقرآن به آثار لغوي و تفسيري پيش از خود توجه بسيار داشته و همواره آراي ادبي و کلامي و گاه مباحث فقهي و اصولي ايشان را نقل، و در بيشتر موارد بررسي کرده است؛ ازينرو اين موضوعات، از بيشترين مباحث تفسير وي اند. وسعت اطلاعات زباني و ادبي شيخ طوسي، تفسير وي را از لحاظ ادبي از تفاسير متقدم شيعه و حتي اهل سنّت متمايز کرده است. وي دائماً به بررسي اقوال لغويان و نحوياني چون سيبويه، خليل بن احمد ــ که با تعبير صاحب کتاب العين از او ياد کرده ــ کسائي، ثعلب، فرّاء، ابندُرَيد و جز ايشان پرداخته (براي ساير اسامي رجوع کنيد به آل ياسين، ج 2، ص 40) و رأي مختار خود را بيان کرده است. با آنکه پيش از شيخ طوسي، در باره بودن يا نبودن واژگان دخيل در قرآن بحثهايي شده بوده، وي به اين بحث مهم نپرداخته است. وي از ميان تمام واژگاني که در باره آنها بحث و نزاع شده بوده، به تعدادي اندک اشاره کرده و کوشيده است که براي آنها، ريشه عربي بدهد؛ براي مثال الرّحمن را مشتق از رحمه (ج 1، ص 29ـ30)، مِسْک را از مادّه مَسْک عربي به معناي «خودداري» (ج 10، ص 303)، تورات را از وري ' به معناي «روشني و برافروختن»، و انجيل را از نجل به معناي «اصل» (ج 2، ص 391) دانسته است. در بحث قرائات، از آنجا که وي روايات اماميه را مبني بر جواز قرائت قرآن به اشکال مختلف موجود پذيرفته است (ج 1، مقدمه، ص 9)، به قرائت قرّاء مشهور اشاره و گاه در تأييد رأيي خاص از آنها استشهاد کرده (براي نمونه رجوع کنيد به ج 2، ص 221، ج 3، ص 205) يا برخي قرائتها را بر برخي ديگر ترجيح داده است (براي نمونه رجوع کنيد به ج 5، ص 221، ج 6، ص 152، ج 7، ص 113)، اما هيچگاه قول ايشان را يکسره نپذيرفته و حتي گاه آنان را در نحوه قرائتشان تخطئه کرده است (براي نمونه رجوع کنيد به نقد قرائت حمزه کوفي، ج 1، ص 58؛ نقد قرائت اُبَي بن کعب و عبداللّه بن مسعود، ج 1، ص 437؛ و نقد قرائت يعقوب بن اسحاق، ج 1، ص 435).
استشهاد از کلام شاعران جاهلي يا اسلامي، چون اعشي ' و نابغه و امرؤالقيس و زُهَيربن ابي سلمي ' و جُرَيربن عطيه (براي فهرست کاملي از نامهاي شاعران رجوع کنيد به جعفر، ص 223ـ227) در تفسير التبيان فراوان است. غالب اين استشهادها، که گستردگي آن در تفاسير شيعه و اهل سنّت پيش از او سابقه نداشته است، در مجمع البيان طبرسي نيز عيناً آمده است؛ با اينهمه، طوسي نه براي اثبات اعجاز يا بلاغت قرآن، بلکه از سر اضطرار و گاه فقط براي بيان معناي واژهاي قرآني، به اقوال شاعران استناد کرده است، زيرا به عقيده وي، اگر عناد ملحدان نبود، درتبيين کلمات مشتبه قرآن نيازي به شعر و مانند آن نداشتيم، زيرا اين امر در نهايت به استناد به بيتي از اشعار جاهلي يا سخني از عرب اهل باديه مي انجامد، حال آنکه شأن و کلام پيامبر از امثال نابغه و زهير فراتر است ( التبيان، ج 1، مقدمه، ص 16).
به سبب تبحر شيخ طوسي در فقه اماميه و مذاهب اهل سنّت، مباحث فقهي و اصولي نيز در تفسير وي مطرح شده است. وي در ذيل آيات الاحکام *، با ذکر رأي فقهاي اماميه در اصل و فروع مسئله مورد بحث، به اختلاف اين آرا با رأي ديگر مذاهب فقهي اهل سنّت اشاره کرده (رجوع کنيد به ج 3، ص 307ـ 308، 449ـ452، 512 ـ514) و غالباً تفصيل مباحث را به کتابهاي فقهي خود، همچون سه کتاب نهايه و مبسوط و خلاف، ارجاع داده است (براي نمونه در باره قصاص رجوع کنيد به ج 2، ص 103ـ104؛ در باره اعتکاف رجوع کنيد به ج 2، ص 136ـ137؛ در باره حج رجوع کنيد به ج 2، ص 154ـ160). در پارهاي موارد که اختلافي اساسي ميان فقه شيعه و اهل سنّت وجود دارد، وي با تفصيل بيشتر به بررسي ادله فقهي ديگر مذاهب پرداخته و کوشيده است با تمسک به ظاهر آيه يا حتي با برگرفتن برخي مباني ايشان، استدلالشان را به گونهاي جدلي مخدوش کند و رأي فقهي اماميه را اثبات کند (براي نمونه رجوع کنيد به مسئله صحت نکاح متعه، ج 3، ص 165ـ167؛ بطلان سه طلاق در يک جلسه، ج 2، ص 248؛ بطلان قياس در شرع، ج 9، ص 560؛ بطلان عول و تعصيب، ج 7، ص 106ـ107؛ و مسئله ميراث پيامبران، ج 7، ص 106، ج 8، ص 82 ـ83).
در ميان مباحث اصولي، از همه مهمتر آنکه شيخ طوسي دلالت هيچيک از آيات را بر حجيت خبر واحد نپذيرفته و استدلال به آيه نَبَأ (ج 9، ص 343ـ344) و آيه نَفْر (ج 5، ص 322) را رد کرده و حتي به برخي آيات، چون «لاَتَقْفُ م'الَيسَ لَکَ بِه عِلْمٌ» (اسراء: 36)، استناد کرده است تا نشان دهد که خبر واحد، مفيد علم نيست و عمل بدان حجيتي ندارد (ج 6، ص 477؛ قس عده الاصول، ج 1، ص 336ـ 338 که در آنجا دليل بر جواز عمل به خبر واحدي را که راويان موثق اماميه روايت کرده اند، اجماع دانسته است ). وي همچنين نسخ قرآن را با سنّت جايز دانسته است (ج 1، ص 398). وي استدلال قرآني مخالفان خويش بر عدم جواز نسخ قرآن به سنّت ــ مثلاً استدلال به آيه «قُلْ م'ايکُونُ لي أَنْ اُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْق'اءِ نَفْسي» (يونس : 15) ــ را با ادله خويش رد کرده است (ج 5، ص 350ـ351). وي در موضوع تجرّي، عزم بر فسق را فسق دانسته و به آيه 19 سوره نور استناد کرده، زيرا در اين آيه خداوند به دوستدار شيوع فحشا وعده عذاب داده است (ج 7، ص 419).
منازعات کلامي در عصر شيخ طوسي، به التبيان صبغه کلامي خاصي بخشيده است تا آنجا که شايد بتوان همچون طباطبائي (ص 50ـ51)، آن را تفسير کلامي خواند. پيش از اين اثر، تفاسير کلامي مختصر يا مبسوطي نوشته شده بود، از قبيل حقائق التأويل سيدرضي، دو کتاب متشابه القرآن و تنزيه القرآن عن المطاعن قاضي عبدالجبّار معتزلي و مکتوبات تفسيري چندي از ابوالقاسم بلخي، ابوعلي جبّائي، علي بن عيسي رمّاني و ابومسلم محمدبن بحر اصفهاني. همچنين استدلال پيروان هريک از فِرَق کلامي به آيات متشابه قرآن، تفسير را عرصه جدلهاي ايشان در توجيه عقايد خويش ساخته بود. شيخ طوسي با اشاره به فراواني و گستردگي اين مباحث کلامي و نيز اسامي پارهاي از متکلمان ياد شده در مقدمه التبيان (ج 1، ص 1ـ2) وعده مي دهد که راجع به متشابهات قرآن سخن بگويد و مطاعن ملحدان و مبطلاني چون مجبّره و مشبّهه و مجسّمه را پاسخ دهد. از سوي ديگر همواره در تفسير خود «نظر» و تحقيق در دين را واجب، و تقليد در اين امر را باطل مي شمارد (ج 4، ص 39ـ40، ج 7، ص 16، ج 9، ص 192، ج 10، ص 69) و بر حسن و صحت مجادله در اين امور دلايل و شواهدي از قرآن کريم اقامه مي کند (ج 4، ص 192، ج 7، ص 27، ج 8، ص 214). بر اين اساس، انبوهي از ردّيه ها بر عقايد و آراي تناسخيه، حشويه، خوارج، غلات، مجبّره، مجسّمه، مرجئه، مشبّهه و معتزله در التبيان آمده (آل ياسين، ج 2، ص 38)، اما مفسر تنها در موارد معدودي در مقام محاجّه کلامي با يهود و نصارا بر آمده است (رجوع کنيد به ج 1، ص 427، 487، ج 2، ص 472، ج 3، ص 497).
شيخ طوسي در آن دسته از مباحث کلامي که شيعه رأي خاص دارد، با بهره گيري از آيات و روايات و شواهد عقلي به اثبات آن رأي پرداخته است؛ في المثل در مبحث امامت، امام را معصوم (ج 1، ص 449، ج 3، ص 236، ج 8، ص 339ـ340) و منصوص (ج 5، ص 48ـ49) و علي عليه السلام را جانشين بلافصل پيامبراکرم دانسته است (ج 3، ص 559؛ براي موارد ديگري از مباحث امامت رجوع کنيد به ج 1، ص 448ـ449، ج 6، ص 417). همچنين تقيه را در صورت خوف جاني واجب شمرده (ج 2، ص 435) و استدلال جبّائي بر نفي آن را رد کرده (ج 4، ص 165) و نيز در مواضع گوناگون، شفاعت پيامبر را در حق مؤمنان اثبات کرده است (ج 1، ص 213، ج 9، ص 37).
بخش زيادي از ردّيه هاي کلامي شيخ طوسي در التبيان به مجبّره و آراي عمومي اشاعره اختصاص دارد که در اغلب آنها با معتزله همراهي مي کند. وي انتساب ضلالت و کفر و هدايت و ايمان را به خداوند (ج 5، ص 96، ج 8، ص 407، ج 9، ص 398) مردود، و رؤيت خداوند را در دنيا و آخرت ناممکن مي داند (ج 4، ص 536). همچنين بر ضد آرايي چون تکليف مالايطاق (ج 2، ص 125ـ126، 257، ج 3، ص 177، ج 7، ص 379، 394، ج 10، ص 184ـ185)، خلق همه افعال و معاصي بندگان (ج 4، ص 141، ج 6، ص 237، 478، ج 8، ص 513)، تعذيب اطفال به سبب گناه پدر و مادر (ج 3، ص 66، ج 6، ص 228، 458، ج 9، ص 10)، همراهي استطاعت با فعل (ج 2، ص 120، 538، ج 10، ص 16، 271) و عدم اشتمال نعمت خداوند بر کافران (ج 1، ص 30، ج 2، ص 190، ج 6، ص 415، ج 7، ص 285) مي آورد. شايد مهمترين موافقت وي با معتزله در موضوع خلق قرآن و حدوث کلام اللّه باشد. وي در مواضع متعدد (ج 1، ص 399، 432ـ433، ج 3، ص 394، ج 4، ص 248، 423، ج 6، ص 92، 320، ج 7، ص 228، 255، ج 9، ص 178، 180) رأي حنابله و اشاعره حاکي از قِدَم قرآن را مردود مي شمارد و در اين باره به ظاهر برخي آيات قرآن استناد مي کند. با اينهمه، برخي از آراي معتزله را نيز نقد مي کند؛ في المثل مرتکب کبيره را در منزلت بين المنزلتين نمي داند (ج 8، ص 388) و احباط اعمال را رد مي کند (ج 2، ص 480، ج 9، ص 44، 341، ج 10، ص 394ـ 395). وي برخلاف معتزله عارض شدن سهو و فراموشي بر انبيا را در محدوده اداي وظيفه و رسالت نبوي ايشان جايز نمي شمارد؛ اما به سبب اوصاف بشري پيامبران، سهو و نسيان ايشان را در غير اين محدوده ــ مادام که به اختلالي در کمال عقلانيشان نينجامد ــ جايز مي شمارد (ج 4، ص 165ـ166؛ براي نمونه هايي ديگر از انتقادات طوسي بر معتزله و ديگر فرق کلامي چون مرجئه، مجسّمه، مشبّهه، تناسخيه و جز آنها رجوع کنيد به فاضل، ج 3، ص 542 ـ564؛ حکيم، ص 233ـ309).
از تفسير التبيان دو منتخب بر جاي مانده است. نخستين آنها را ابنادريس حلّي (543ـ 598) تهيه کرده و المنتخب من تفسيرالقرآن و النّکت المستخرجه من کتاب التّبيان ناميده است. اين کتاب را «مختصرالتبيان» يا «منتخب التبيان» نيز ناميده اند (آقابزرگ طهراني، ج 20، ص 184؛ ابنادريس حلّي، ج 1، مقدمه رجائي، ص 11). شهيد ثاني و شيخ حرّعاملي، کتاب ديگري با عنوان التعليقات علي التبيان به ابنادريس نسبت داده اند و آن را حواشي و ايرادات ابنادريس بر تفسير التبيان دانسته اند (حرّعاملي، قسم 2، ص 244؛ آقابزرگ طهراني، ج 4، ص 225). اين انتساب صحيح نيست، زيرا هر دو کتاب يکي است و مراد از «تعليقات» اشکالات و ايرادات نيست، بلکه معناي لغوي آن، يعني مسائل مرتبط با تفسير التبيان، است (قس آقابزرگ طهراني، ج 20، ص 185). ابنادريس آغاز و پايان هر بخش کتاب المنتخب را «تعليق» ناميده است (براي نمونه رجوع کنيد به ج 1، ص 140ـ141، 230ـ231، 330ـ331). وي با آنکه نخستين کسي است که با بسياري از آراي فقهي و اصولي شيخ طوسي مخالفت کرده، در اين کتاب با هيچيک از آراي تفسيري وي مخالفت نکرده است (بحرالعلوم، ج 3، ص 229). منتخب ديگر تفسير التبيان را ابوعبداللّه محمدبن هارون معروف به ابنکال (متوفي 597) با عنوان مختصرالتبيان تهيه کرده است (حرّعاملي، قسم 2، ص 311؛ آقابزرگ طهراني، ج 4، ص 245).
التبيان في تفسيرالقرآن نخستين بار به همت ميرزاعلي آقا شيرازي و مساعدت فقيه معاصر، مرحوم سيدمحمدحجّت کوه کمري (متوفي 1372)، در قطع رحلي و در دو مجلد بين سالهاي 1362 و 1365 (1322ـ1325 ش ) در تهران چاپ سنگي شد، سپس به تصحيح احمدحبيب قصيرعاملي و مقدمه آقابزرگ طهراني ميان سالهاي 1376 و 1382 در ده مجلد در نجف منتشر شد (ايراني قمي،ص 39ـ40). اين چاپ، که بارها در جاهاي مختلف افست شده است، فهرستهاي مفيدي چون فهرست احاديث، ردّيه هاي کلامي، آيات، مَثلها و مباحث لغوي دارد. اين تفسير به همت مؤسسه النشرالاسلامي تصحيح شده است (قم، 3 جلد نخست 1413ـ1417) که جلد نخست آن علاوه بر مقدمه آقابزرگ طهراني، داراي «تاريخچهاي از تفسير قرآن نزد شيعه» به قلم جعفر سبحاني است (رجوع کنيد به ج 1، ص 97ـ253).
منابع : علاوه بر قرآن؛ آقابزرگ طهراني؛ محمدحسن آل ياسين، «منهج الطوسي في تفسيرالقرآن»، در يادنامه شيخ الطائفه ابوجعفر محمدبن حسن طوسي، ج 2، مشهد1350ش؛ مرتضي آيت اللّه زاده شيرازي، «عرضٌ لاتجّاه اللّغوي في تفسير التّبيان»، در يادنامه شيخ الطائفه ابوجعفر محمدبن حسن طوسي؛ ابنادريس حلّي، المنتخب من تفسير القرآن و النّکت المستخرجه من کتاب التبّيان، چاپ مهدي رجائي، قم 1409؛ سعيداحمد اکبرآبادي، «الشيخ الطوسي ومنهجه في تفسير القرآن»، در يادنامه شيخ الطائفه ابوجعفرمحمدبن حسن طوسي؛ اکبر ايراني قمي، روش شيخ طوسي در تفسير تبيان، تهران 1371 ش؛ محمدمهدي بن مرتضي بحرالعلوم، رجال السيدبحرالعلوم : المعروف بالفوائد الرّجالية، چاپ محمدصادق بحرالعلوم و حسين بحرالعلوم، تهران 1363ش؛ خُضَير جعفر، الشّيخ الطّوسي مفسّراً، قم 1378ش؛ محمدبن حسن حرّعاملي، امل الامل، چاپ احمد حسيني، قسم 2، قم 1362ش؛ حسن عيسي حکيم، الشيخ الطوسي ابوجعفرمحمدبن الحسن : 385ـ460ه، نجف 1395/1975؛ ابوالقاسم خوئي، البيان في تفسيرالقرآن، بيروت 1408/1987؛ محمدبن بهادر زرکشي، البرهان في علوم القرآن، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت 1408/1988؛ حسن صدر، تأسيس الشّيعه لعلوم الاسلام، ] بغداد 1370 [، چاپ افست تهران ] بي تا. [؛ محمدحسين طباطبائي، قرآن در اسلام، تهران 1350ش؛ طبرسي؛ طبري، جامع؛ محمدبن حسن طوسي، التبيان في تفسيرالقرآن، چاپ احمدحبيب قصير عاملي، بيروت ] بي تا. [؛ همان، قم 1413ـ؛ همو، عدّه الاصول، چاپ محمدمهدي نجف، قم 1403/1983؛ همو، الفهرست، چاپ الويس اسپرنگر، هندوستان 1271/1853، به کوشش محمود راميار، چاپ افست مشهد 1351ش؛ محمدرضا غياثي کرماني، بررسي آراء و نظرات تفسيري ابومسلم اصفهاني، قم 1374ش؛ محمود فاضل، «مقدمهاي بر آراء و نظريات کلامي شيخ طوسي در تفسير تبيان»، در يادنامه شيخ الطائفه ابوجعفرمحمدبن حسن طوسي، ج 3، به کوشش محمد واعظ زاده خراساني، مشهد 1354ش.
شيخ طوسي و منابع تفسيري وي در التبيان
چکيده:
التبيان في تفسير القرآن تأليف شيخ طوسي (385ـ460 ق) نخستين تفسير کامل شيعه است که در بغداد و دوران حکومت آلبويه تدوين يافته است. اين اثر از جهات بسياري با ساير تفاسير مختصر شيعه (پيش از شيخ طوسي) مانند عياشي, فرات, و علي بن ابراهيم قمي, و نيز تفاسير اهل سنت چون فراء, طبري و جبّائي متفاوت است. همين شيوهي تفسيرنگاري شيخ طوسي را طي قرون بعدي در ميان مفسران معروف شيعي چون طبرسي, ابوالفتوح, مولي فتحالله کاشاني و علامه طباطبايي ميتوان ديد. مقالهي حاضر با مروري بر منابع و روشهاي تفسيري شيخ طوسي در التبيان روشن ميسازد که اين اثر محصول ذهن پويا, نقّاد و جامعنگر شيخ طوسي در عصر خود در بغداد بوده است. مجموعهي شرايط زماني و مکاني قرن چهارم و پنجم هجري در بغداد, علاوه بر نيازها, تنگناها و پرسشهاي اساسي علوم اسلامي در آن زمان, تفسير التبيان شيخ طوسي را يکسره متفاوت از تمام تفاسير پيشـطوسي ساخته است؛ بهگونهاي که ميتوانيم بهوضوح آن را ترکيبي گزينششده از مهمترين آثار و آراي ادبي, لغوي, فقهي, کلامي, تفسيري شيعه و سني در حوزهي قرآن و در عصر شيخ طوسي بدانيم.
کليدواژهها: تفسير, تاريخ تفسير شيعه, شيخ طوسي, التبيان في تفسير القرآن, تفاسير معتزله
اختلاف قرائت يا تحريف قرآن:
نگاهي به نقل روايات شيعه در تفسير التبيان
توضيح: اين مقالهی من اخيراً در مجلهي علوم حديث، سال يازدهم، شمارهي دوم، شمارهي پياپي 40، تابستان 1385 منتشر شده است.
چکيده: مقالهي حاضر به بررسي برخي روايات دال بر تحريف قرآن ميپردازد که متون حديثي و تفسيري کهن شيعه آنها را به ائمه عليهم السلام نسبت دادهاند، اما شيخ طوسي نخستين بار در تفسير التبيان خود در عين رد صريح انديشهي تحريف قرآن، برخي از اين روايات را به عنوان توضيحي تفسيري در فهم آيات قرآن بهکار گرفته است. نحوهي استفادهي شيخ طوسي از اين روايات در تفسير التبيان سبب شده است که مفسران شيعهي دنباله روي وي مانند طبرسي، بعدها اغلب اين اخبار را در شمار روايات <اختلاف قرائت> منسوب به ائمه و در کنار ساير قرائات مشهور يا شاذ ذکر کنند.